معتبرترین روایت از شهادت حضرت فاطمة‌الزهرآء (ع)

معتبرترین روایت از شهادت حضرت فاطمة‌الزهرآء (ع)

وقتی فاطمه (ع) خود را میان قنفذ و شوهرش قرار داد و قنفذ با شلاق بر آن حضرت زد عمر کسی را نزد قنفذ فرستاد و گفت: اگر فاطمه بین تو و علی فاصله شد، او را بزن!

به گزارش رصد نیوز، معتبرترین کتاب تاریخ سیاسی تشیع که مورد تائید حضرات معصومین (ع) می‌باشد؛ کتاب «اسرار آل محمد» نوشته جناب «سلیم بن قیس هلالی» است. آنچه در این یادداشت آمده، روایت جناب سلیم از نحوه هجوم وحشیانه غاصبین به خانه وحی است که بدون هیچ دخل و تصرفی آن را جهت مطالعه منتشر کرده‌ایم. لازم به ذکر است که اسناد صحت و اعتبار این روایت را نیز از کتب و منابع اهل سنت در ادامه آورده‌ایم. گفتنی است که در صحت و اعتبار این کتاب همین دو حدیث کفایت می‌کند:

امام زین‌العابدین (ع): سلیم راست گفته است. همه این‌ها احادیث ماست که از آن‌ها خبر داریم.

امام صادق (ع): هر کس از پیروان و دوستان ما که کتاب سلیم بن قیس هلالی را نداشته باشد؛ چیزی از مسایل امامت ما نزد او نیست و از وسیله‌های ما هیچ آگاهی ندارد و آن کتاب الفبای شیعه و سری از اسرار آل محمد (ص) است.

اما هجوم وحشیانه به خانه حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام و شهادت حضرت زهرا علیها السلام چگونه انجام پذیرفت؟

عمر به ابوبکر گفت: چرا کسی را سراغ علی نمی‌فرستی تا او هم بیعت کند؟ غیر از علی و آن چهار نفر (سلمان، ابوذر، مقداد و زبیر) همه بیعت کردند!

ابوبکر از عمر پرسید: چه کسی را بفرستیم؟

عمر گفت: قنفذ را می‌فرستیم. او مردی خشن و ستمگر است. او از آزادشدگان و یکی از افراد قبیله «بنی عدی بن کعب» است.

قنفذ به همراهی عده‌ای به سوی خانه امیرالمؤمنین (ع) به راه افتادند و اجازه خواستند. ولی حضرت علی (ع) به آن‌ها اجازه نداد. قنفذ و همراهانش نزد ابوبکر و عمر بازگشتند و گفتند: به ما اجازه داده نشد.

در این حال ابوبکر و عمر هر دو در مسجد نشسته و مردم اطرافشان را گرفته بودند. عمر گفت: برگردید! اگر اجازه داد داخل شوید؛ وگرنه بدون اجازه داخل شوید!

دوباره به راه افتادند و در خانه علی (ع) اجازه خواستند. حضرت فاطمه زهرا دختر پیامبر خدا و سیدة‌النساء العالمین فرمود: نمی‌گذارم بدون اجازه وارد خانه من شوید.

بار دیگر بازگشتند؛ ولی قنفذ ملعون آنجا ماند. آن‌ها به ابوبکر و عمر گفتند: فاطمه چنین گفت و نگذاشت بدون اجازه وارد خانه شویم.

عمر خشمگین شد و گفت: ما با زن‌ها کاری نداریم!

آتش زدن در خانه فاطمه

سپس عمر به عده‌ای که در اطرافش بودند دستور داد تا هیزم آوردند و عمر به کمک آن‌ها هیزم را اطراف منزل علی و فاطمه و فرزندانش قرار داد. سپس عمر با صدای بلند فریاد زد: قسم به خدا یا علی! باید خارج شوی و با خلیفه رسول الله (!) بیعت کنی وگرنه شما را با آتش می‌سوزانم!

فاطمه (ع) فرمود: ای عمر! ما را با تو کاری نیست.

عمر گفت: در را باز کن، وگرنه خانه را با خودتان آتش می‌زنم.

فاطمه (ع) فرمود: آیا از خدا نمی‌ترسی و به خانه‌ام داخل می‌شوی!؟

کلمات مستدل و در عین حال سوزناک فاطمه در عمر تأثیری نکرد و عمر از کار خود منصرف نشد و آتشی خواست و با آن در خانه را آتش کشید و با فشار به در خانه داخل شد. فاطمه (ع) جلو آمده فریاد زد: ای پدر! ای رسول خدا!

عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوی فاطمه زد. فاطمه ناله‌ای زد: ای پدر!

عمر تازیانه را بلند کرد و به بازوی فاطمه زد. فاطمه صدا زد: یا رسول الله! ابوبکر و عمر بعد از تو چه بد رفتاری کردند.

عکس‌العمل امیرالمؤمنین (ع)

با مشاهده این جریان، ناگهان علی (ع) از جا بلند شد و یقه عمر را گرفت و او را محکم کشید و بر زمین زد و به بینی و گردنش کوبید و خواست او را بکشد که فرمایش پیامبر و وصیت او را به خاطر آورد و فرمود: قسم به خدایی که محمد را به پیامبری ارج نهاده است، ای پسر صهاک (مادر عمر)! اگر نبود کتابی از طرف خدا گذشته و نیز عهدی که با رسول خدا (ص) کرده، می‌فهمیدی که تو نمی‌توانی داخل خانه من شوی!

در اینجا، عمر از دست علی (ع) آزاد شد و از مردم کمک خواست. مردم رو به خانه علی (ع) آوردند و داخل خانه شدند. امیرالمؤمنین (ع) دست به شمشیر برد. قنفذ از ترس اینکه مبادا علی (ع) با شمشیر خارج شود، برگشت. چون صلابت و شدت عمل علی را می‌دانست. ابوبکر به قنفذ دستور داد تا برگردد و گفت: اگر علی حمله کرد، کنار بیایید و الا سرسختانه داخل شوید و اگر مانع شد؛ خانه‌اش را آتش بزنید!

قنفذ ملعون راهی خانه علی (ع) شد و با همراهانش با شدت وارد خانه شدند. علی (ع) دست به طرف شمشیر برد، ولی آن‌ها زودتر به شمشیر حمله‌ور شدند و چون عده‌شان زیاد بود غالب شدند. سپس بعضی دست به شمشیر بردند و بالاخره اطراف علی را گرفتند و ریسمان به گردن آن حضرت انداختند! هنگامی که امیرالمؤمنین (ع) را از در خانه به مسجد می‌کشاندند، فاطمه (ع) جلو آمد و خود را بین علی و آن‌ها فاصله قرار داد و مانع شد. قنفذ ملعون چنان با تازیانه به فاطمه (ع) زد که اثر آن تازیانه پس از شهادت فاطمه (ع) همچون بازوبندی در بازوی او باقی بود! لعنت خدا بر قنفذ باد.

سپس علی را کشان کشان نزد ابوبکر آوردند؛ در حالی که عمر با شمشیر بالای سرش ایستاده بود و دیگران اطراف ابوبکر را گرفته بودند و همه مسلح بودند.

عکس‌العمل فاطمه (ع)

سلیم گوید از سلمان پرسیدم: آیا بدون اجازه به خانه فاطمه داخل شدند؟

پاسخ داد : آری! و الله بدون اجازه، در حالی که فاطمه (ع) با صدای بلند فریاد زد: پدرم! یا رسول الله! ابوبکر و عمر، بعد از تو و دور از چشمانت، با تو بد رفتاری کردند. همه مردم با دیدن این وضع گریه می‌کردند جز عمر و خالد و مغیره؛ و عمر می‌گفت: ما را با زن‌ها و رای آن‌ها کاری نیست! علی را به ابوبکر برسانید تا بیعت کند!

سخنان امیرالمؤمنین (ع) با ابوبکر

در این حال علی (ع) می‌فرمود: به خدا قسم! اگر شمشیر به دستم بود می‌فهمیدید که شما هیچ‌گاه به چنین کاری دست نمی‌یافتید. قسم به خدا! از جهاد خود را منع نمی‌کنم. اگر چهل نفر مرا یاری می‌کردند جمعیت شما را پراکنده می‌کردم. لعنت خدا بر کسانی که با من بیعت کردند و سپس مرا تنها گذاشتند.

وقتی ابوبکر چشمش به علی افتاد فریاد کرد: علی را رها کنید!

علی (ع) فرمود: ای ابابکر، چقدر زود بر رسول الله طغیان کردی! تو به کدام حق و با چه مقامی مردم را به بیعت خود دعوت کردی!؟ آیا تو دیروز به امر خدا و رسول با من دست بیعت ندادی!؟

دفاع فاطمه و مجروح شدنش

و اما نتیجه زدن قنفذ به فاطمه (ع)؛ وقتی فاطمه (ع) خود را میان قنفذ و شوهرش قرار داد و قنفذ با شلاق بر آن حضرت زد عمر کسی را نزد قنفذ فرستاد و گفت: اگر فاطمه بین تو و علی فاصله شد، او را بزن!

قنفذ، فاطمه (ع) را پشت لنگه درب قرار داد و در را فشار داد و استخوان پهلوی فاطمه (ع) را شکست و طفلی که در رحم داشت سقط کرد. فاطمه (ع) همواره در بستر بیماری بود تا از همان بیماری شهید شد.

* برگرفته از کتاب اسرار آل محمد (ص)؛ تألیف سلیم بن قیس هلالی؛ متوفای ۹۰ هجری قمری.

 

Top of Form

اولین کسی که روزه گرفت چه کسی بود؟

اولین کسی که روزه گرفت چه کسی بود؟
پاسخ اجمالی
بر اساس برخی از روایات، اولین فردی که روزه گرفت، خود حضرت آدم(ع) بود. روایت در این باره چنین می‌گوید: «إِنَّ آدَمَ ع لَمَّا أَکَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ بَقِیَ فِی بَطْنِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً فَفَرَضَ اللَّهُ عَلَى ذُرِّیَّتِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ وَ الَّذِی یَأْکُلُونَهُ بِاللَّیْلِ تَفَضُّلٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِمْ وَ کَذَلِکَ کَانَ عَلَى آدَمَ (ع)...»؛[1] هنگامی که حضرت آدم(ع) از میوه درخت ممنوعه خورد، آن میوه سی روز در شکمش باقی ماند. پس از آن بود که خداوند بر حضرت آدم و نسل او سی روز‏ گرسنگی و تشنگی را واجب نمود. و اگر در شب چیزی می‌خورند تفضلی است از جانب پروردگار.
این روایت تصریح دارد به این‌که اولین فردی که در تاریخ بشر روزه گرفت، خود حضرت آدم(ع) بود و تاریخ وجوب روزه بازگشت به خلقت آدم می‌کند.
اما طبق برخی از روایات، اولین شخصی که از پیروان پیامبر(ص) و از مسلمانان روزه گرفت، امام علی(ع) بود: «...قَالَ أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ کُنْتُ مَعَ النَّبِیِّ (ص) بِمَکَّةَ إِذْ وَرَدَ عَلَیْهِ أَعْرَابِیٌّ طَوِیلُ الْقَامَةِ عَظِیمُ الْهَامَةِ مُحْتَزِمٌ بِکِسَاءٍ وَ مُلْتَحِفٌ بِعَبَاءٍ قُطْوَانِیٍّ قَدْ تَنَکَّبَ قَوْساً لَهُ وَ کِنَانَةً فَقَالَ لِلنَّبِیِّ (ص) یَا مُحَمَّدُ أَیْنَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مِنْ قَلْبِکَ فَبَکَى رَسُولُ اللَّهِ (ص) بُکَاءً شَدِیداً حَتَّى ابْتَلَّتْ وَجْنَتَاهُ مِنْ دُمُوعِهِ وَ أَلْصَقَ خَدَّهُ بِالْأَرْضِ ثُمَّ وَثَبَ کَالْمُنْفَلِتِ مِنْ عِقَالِهِ وَ أَخَذَ بِقَائِمَةِ الْمِنْبَرِ ثُمَّ قَالَ یَا أَعْرَابِیٌّ وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ وَ سَطَحَ الْأَرْضَ عَلَى وَجْهِ الْمَاءِ لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ سَیِّدِ کُلِّ أَبْیَضَ وَ أَسْوَد وَ أَوَّلُ مَنْ صَامَ وَ زَکَى وَ تَصَدَّقَ وَ صَلَّى الْقِبْلَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ حَمَلَ الرَّایَتَیْنِ وَ فَتَحَ بَدْراً وَ حُنَیْنَ ثُمَّ لَمْ یَعْصِ اللَّهَ طَرْفَةَ عَیْنٍ قَالَ فَغَابَ الْأَعْرَابِیُّ مِنْ بَیْنِ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَبِی سَعِیدٍ یَا أَخَا جُهَیْنَةَ هَلْ عَرَفْتَ مَنْ کَانَ یُخَاطِبُنِی فِی ابْنِ عَمِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب...»؛[2] ابو سعید خدری می‌گوید؛ با رسول خدا در مکه بودم  که مردی اعرابی بلند قامت... وارد شد، گفت ای محمد .... پیامبر(ص) گریه‌ای شدیدی کرد به گونه‌ای که اشک بر صورت حضرت جاری شد.... بعد از فرمود ای اعرابی.... اولین کسی که روزه گرفت، زکات داد، صدقه داد، به سوی دو قبله نماز خواند، دوبار بیعت نمود، دوبار مهاجرت کرد.... امام علی(ع) بود.

[1]. ابن بابویه، محمد بن على، ‏من لا یحضر الفقیه، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، ج 2، ص 74، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1413ق.‏
[2]. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن‏، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین‏، ج 2، ص 331، دار الکتب الإسلامیة، قم، چاپ دوم، 1371ق.‏

گفتار مولا

بدان؛ خدایی که گنج های آسمان و زمین در دست اوست

به تو اجازه درخواست داده


و اجابت آنرا به عهده گرفته است .
تو را فرمان داده که از او بخواهی تا عطا کند .
در خواست رحمت کنی تا ببخشاید
و خداوند بین تو و خودش کسی را قرار نداده تا حجاب و فاصله ایجاد کند
و تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری
و در صورت ارتکاب گناه در توبه را مسدود نکرده است .

در کیفر تو شتاب نداشته
و در توبه و بازگشت بر تو عیب نگرفته است .
در آنجا که رسوایی سزاوار توست رسوا نساخته
و برای بازگشت به خویش شرایط سنگینی مطرح نکرده است .
در گناهان تو را به محاکمه نکشیده
و از رحمت خویش ناامیدت نکرده
بلکه بازگشت تو را از گناهان نیکی شمرده است .
هر گناه تو را یکی , و هر نیکی تو را ده به حساب آورده
و راه بازگشت و توبه را به روی تو گشوده است .
هر گاه او را بخوانی ندایت را میشود
و چون با او راز دل گویی راز تو را میداند .
پس حاجت خود را با او بگوی
و آنچه در دل داری نزد او بازگوی
غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن
تا غمهای تو را بر طرف کند
و در مشکلات تو را یاری رساند ."
امام علی علیه السلام (نهج البلاغه)

السلام علیک یا امیرالمومنین علی (ع)

السلام علیک یا امیرالمومنین علی (ع)

۱ ـ قالَ الاْمامُ علىّ بن أبی طالِب أمیرُ الْمُؤْمِنینَ (عَلَیْهِ السلام) :

إغْتَنِمُوا الدُّعاءَ عِنْدَ خَمْسَهِ مَواطِنَ: عِنْدَ قِرائَهِ الْقُرْآنِ، وَ عِنْدَ الاْذانِ، وَ عِنْدَ نُزُولِ الْغَیْثِ، وَ عِنْدَ الْتِقاءِ الصَفَّیْنِ لِلشَّهادَهِ، وَ عِنْدَ دَعْوَهِ الْمَظْلُومِ، فَاِنَّهُ لَیْسَ لَها حِجابٌ دوُنَ الْعَرْشِ.([۱])

حضرت امیر المومنین امام علی (علیه السلام) فرمود: پنج موقع را براى دعا و حاجت خواستن غنیمت شمارید:

موقع تلاوت قرآن، موقع اذان، موقع بارش باران، موقع جنگ و جهاد ـ فى سبیل اللّه ـ موقع ناراحتى و آه کشیدن مظلوم. در چنین موقعیت ها مانعى براى استجابت دعا نیست.

 

2ـ قالَ(علیه السلام): اَلْعِلْمُ وِراثَهٌ کَریمَهٌ، وَ الاْدَبُ حُلَلٌ حِسانٌ، وَ الْفِکْرَهُ مِرآهٌ صافِیَهٌ، وَ الاْعْتِذارُ مُنْذِرٌ ناصِحٌ، وَ کَفى بِکَ أَدَباً تَرْکُکَ ما کَرِهْتَهُ مِنْ غَیْرِکَ.([۲])

فرمود: علم; ارثیه اى با ارزش، و ادب; زیورى نیکو، و اندیشه; آئینه اى صاف، و پوزش خواستن; هشدار دهنده اى دلسوز خواهد بود. و براى با أدب بودنت همین بس که آنچه براى خود دوست ندارى، در حقّ دیگران روا نداشته باشى.

 

3ـ قالَ(علیه السلام): اَلـْحَقُّ جَدیدٌ وَ إنْ طالَتِ الاْیّامُ، وَ الْباطِلُ مَخْذُولٌ وَ إنْ نَصَرَهُ أقْوامٌ.([۳])

فرمود: حقّ و حقیقت در تمام حالات جدید و تازه است گر چه مدّتى بر آن گذشته باشد. و باطل همیشه پست و بى أساس است گر چه افراد بسیارى از آن حمایت کنند.

 

4ـ قالَ(علیه السلام): اَلدُّنْیا تُطْلَبُ لِثَلاثَهِ أشْیاء: اَلْغِنى، وَ الْعِزِّ، وَ الرّاحَهِ، فَمَنْ زَهِدَ فیها عَزَّ، وَ مَنْ قَنَعَ إسْتَغْنى، وَ مَنْ قَلَّ سَعْیُهُ إسْتَراحَ.([۴])

فرمود: دنیا و اموال آن، براى سه هدف دنبال مى شود: بى نیازى، عزّت و شوکت، آسایش و آسوده بودن. هر که زاهد باشد; عزیز و با شخصیّت است، هر که قانع باشد; بى نیاز و غنى گردد، هر که کمتر خود را در تلاش و زحمت قرار دهد; همیشه آسوده و در آسایش است.

 

5ـ قالَ(علیه السلام): لَوْ لاَ الدّینُ وَ التُّقى، لَکُنْتُ أدْهَى الْعَرَبِ.([۵])

فرمود: چنانچه دین دارى و تقواى الهى نمى بود، هر آینه سیاستمدارترین افراد بودم ـ ولى دین و تقوا مانع سیاست بازى مى شود ـ .

 

6ـ قالَ(علیه السلام): اَلْمُلُوکُ حُکّامٌ عَلَى النّاسِ، وَ الْعِلْمُ حاکِمٌ عَلَیْهِمْ، وَ حَسْبُکَ مِنَ الْعِلْمِ أنْ تَخْشَى اللّهَ، وَ حَسْبُکَ مِنَ الْجَهْلِ أنْ تَعْجِبَ بِعِلْمِکَ.([۶])

فرمود: ملوک بر مردم حاکم هستند و علم بر تمامى ایشان حاکم خواهد بود، تو را در علم کافى است که از خداوند ترسناک باشى; و به دانش و علم خود بالیدن، بهترین نشانه نادانى است.

 

7ـ قالَ(علیه السلام): ما مِنْ یَوْم یَمُرُّ عَلَى ابْنِ آدَم إلاّ قالَ لَهُ ذلِکَ الْیَوْمُ: یَابْنَ آدَم أنَا یَوُمٌ جَدیدٌ وَ أناَ عَلَیْکَ شَهیدٌ.

فَقُلْ فیَّ خَیْراً، وَ اعْمَلْ فیَّ خَیْرَاً، أشْهَدُ لَکَ بِهِ فِى الْقِیامَهِ، فَإنَّکَ لَنْ تَرانى بَعْدَهُ أبَداً.([۷])

فرمود: هر روزى که بر انسان وارد شود، گوید: من روز جدیدى هستم، من بر اعمال و گفتار تو شاهد مى باشم. سعى کن سخن خوب و مفید بگوئى، کار خوب و نیک انجام دهى. من در روز قیامت شاهد اعمال و گفتار تو خواهم بود. و بدان امروز که پایان یابد دیگر مرا نخواهى دید و قابل جبران نیست.

 

8ـ قالَ(علیه السلام): فِى الْمَرَضِ یُصیبُ الصَبیَّ، کَفّارَهٌ لِوالِدَیْهِ.([۸])

فرمود: مریضى کودک، کفّاره گناهان پدر و مادرش مى باشد.

 

9ـ قالَ(علیه السلام): الزَّبیبُ یَشُدُّ الْقَلْبِ، وَ یُذْهِبُ بِالْمَرَضِ، وَ یُطْفِىءُ الْحَرارَهَ، وَ یُطیِّبُ النَّفْسَ.([۹])

فرمود: خوردن مویز ـ کشمش سیاه ـ قلب را تقویت، مرض ها را برطرف، و حرارت بدن را خاموش، و روان را پاک مى گرداند.

 

10ـ قالَ(علیه السلام): أطْعِمُوا صِبْیانَکُمُ الرُّمانَ، فَإنَّهُ اَسْرَعُ لاِلْسِنَتِهِمْ.([۱۰])

فرمود: به کودکان خود أنار بخورانید تا زبانشان بهتر و زودتر باز شود.

 

11ـ قالَ(علیه السلام): أطْرِقُوا أهالیکُمْ فى کُلِّ لَیْلَهِ جُمْعَه بِشَیْء مِنَ الْفاکِهَهِ، کَیْ یَفْرَحُوا بِالْجُمْعَهِ.([۱۱])

فرمود: در هر شب جمعه همراه با مقدارى میوه ـ یا شیرینى، ـ بر اهل منزل و خانواده خود وارد شوید تا موجب شادمانى آن ها در جمعه گردد.

۱۲ـ قالَ(علیه السلام): کُلُوا ما یَسْقُطُ مِنَ الْخوانِ فَإنَّهُ شِفاءٌ مِنْ کُلِّ داء بِإذْنِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، لِمَنْ اَرادَ أنْ یَسْتَشْفِیَ بِهِ.([۱۲])

فرمود: آنچه اطراف ظرف غذا و سفره مى ریزد جمع کنید و بخورید، که همانا هرکس آن ها را به قصد شفا میل نماید، به اذن حق تعالى شفاى تمام دردهاى او خواهد شد.

 

13ـ قالَ(علیه السلام):لا ینبغى للعبد ان یثق بخصلتین: العافیه و الغنى، بَیْنا تَراهُ مُعافاً اِذْ سَقُمَ، وَ بَیْنا تَراهُ غنیّاً إذِ افْتَقَرَ.([۱۳])

فرمود: سزاوار نیست که بنده خدا، در دوران زندگى به دو خصوصیّت اعتماد کند و به آن دلبسته باشد: یکى عافیت و تندرستى و دیگرى ثروت و بى نیازى است. زیرا چه بسا در حال صحّت و سلامتى مى باشد ولى ناگهان انواع مریضى ها بر او عارض مى گردد و یا آن که در موقعیّت و امکانات خوبى است، ناگهان فقیر و بیچاره مى شود، ـ پس بدانیم که دنیا و تمام امکانات آن بى ارزش و بىوفا خواهد بود و تنها عمل صالح مفید و سودبخش مى باشد  .

 

14ـ قالَ(علیه السلام): لِلْمُرائى ثَلاثُ عَلامات: یَکْسِلُ إذا کانَ وَحْدَهُ، وَ یَنْشطُ إذاکانَ فِى النّاسِ، وَ یَزیدُ فِى الْعَمَلِ إذا أُثْنِىَ عَلَیْهِ، وَ یَنْقُصُ إذا ذُمَّ.([۱۴])

فرمود: براى ریاکار سه نشانه است: در تنهائى کسل و بى حال، در بین مردم سرحال و بانشاط مى باشد. هنگامى که او را تمجید و تعریف کنند خوب و زیاد کار مى کند و اگر انتقاد شود سُستى و کم کارى مى کند.

 

15ـ قالَ(علیه السلام): اَوْحَى اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالى إلى نَبیٍّ مِنَ الاْنْبیاءِ: قُلْ لِقَوْمِکَ لا یَلْبِسُوا لِباسَ أعْدائى، وَ لا یَطْعَمُوا مَطاعِمَ أعْدائى، وَ لا یَتَشَکَّلُوا بِمَشاکِلِ أعْدائى، فَیَکُونُوا أعْدائى.([۱۵])

فرمود: خداوند تبارک و تعالى بر یکى از پیامبرانش وحى فرستاد : به امّت خود بگو: لباس دشمنان مرا نپوشند و غذاى دشمنان مرا میل نکنند و هم شکل دشمنان من نگردند، وگرنه ایشان هم دشمن من خواهند بود.

 

16ـ قالَ(علیه السلام): اَلْعُقُولُ أئِمَّهُ الأفْکارِ، وَ الاْفْکارُ أئِمَّهُ الْقُلُوبِ، وَ الْقُلُوبُ أئِمَّهُ الْحَواسِّ، وَ الْحَواسُّ أئِمَّهُ الاْعْضاءِ.([۱۶])

فرمود: عقل هر انسانى پیشواى فکر و اندیشه اوست; و فکر پیشواى قلب و درون او خواهد بود; و قلب پیشواى حوّاس پنج گانه مى باشد، و حوّاس پیشواى تمامى اعضاء و جوارح است.

 

17ـ قالَ(علیه السلام): تَفَضَّلْ عَلى مَنْ شِئْتَ فَأنْتَ أمیرُهُ، وَ اسْتَغِْنِ عَمَّنْ شِئْتَ فَأنْتَ نَظیرُهُ، وَ افْتَقِرْ إلى مَنْ شِئْتَ فَأنْتَ أسیرُهُ.([۱۷])

فرمود: بر هر که خواهى نیکى و احسان نما، تا رئیس و سرور او گردى; و از هر که خواهى بى نیازى جوى تا همانند او باشى. و خود را نیازمند هر که خواهى بدان ـ و از او تقاضاى کمک نما ـ تا اسیر او گردى.

 

18ـ قالَ(علیه السلام): أعَزُّ الْعِزِّ الْعِلْمُ، لاِنَّ بِهِ مَعْرِفَهُ الْمَعادِ وَ الْمَعاشِ، وَ أذَلُّ الذُّلِّ الْجَهْلُ، لاِنَّ صاحِبَهُ أصَمُّ، أبْکَمٌ، أعْمى، حَیْرانٌ.([۱۸])

فرمود: عزیزترین عزّت ها علم و کمال است، براى این که شناخت معاد و تأمین معاشِ انسان، به وسیله آن انجام مى پذیرد. و پست ترین ذلّت ها جهل و نادانى است، زیرا که صاحبش همیشه در کرى و لالى و کورى مى باشد و در تمام امور سرگردان خواهد بود.

 

19ـ قالَ(علیه السلام): جُلُوسُ ساعَه عِنْدَ الْعُلَماءِ أحَبُّ إلَى اللّهِ مِنْ عِبادَهِ ألْفِ سَنَه، وَ النَّظَرُ إلَى الْعالِمِ أحَبُّ إلَى اللّهِ مِنْ إعْتِکافِ سَنَه فى بَیْتِ اللّهِ، وَ زیارَهُ الْعُلَماءِ أحَبُّ إلَى اللّهِ تَعالى مِنْ سَبْعینَ طَوافاً حَوْلَ الْبَیْتِ، وَ أفْضَلُ مِنْ سَبْعینَ حَجَّه وَ عُمْرَه مَبْرُورَه مَقْبُولَه، وَ رَفَعَ اللّهُ تَعالى لَهُ سَبْعینَ دَرَجَهً، وَ أنْزَلَ اللّهُ عَلَیْهِ الرَّحْمَهَ، وَ شَهِدَتْ لَهُ الْمَلائِکَهُ: أنَّ الْجَنَّهَ وَ جَبَتْ لَهُ.([۱۹])

فرمود: یک ساعت در محضر علماء نشستن ـ که انسان را به مبدأ و معاد آشنا سازند ـ از هزار سال عبادت نزد خداوند محبوب تر خواهد بود. توجّه و نگاه به عالِم از إعتکاف و یک سال عبادت ـ مستحبّى ـ در خانه خدا بهتر است. زیارت و دیدار علماء، نزد خداوند از هفتاد مرتبه طواف اطراف کعبه محبوب تر خواهد بود، و نیز افضل از هفتاد حجّ و عمره قبول شده مى باشد. همچنین خداوند او را هفتاد مرحله ترفیعِ درجه مى دهد و رحمت و برکت خود را بر او نازل مى گرداند، و ملائکه شهادت مى دهند به این که او اهل بهشت است.

 

20ـ قالَ(علیه السلام): یَا ابْنَ آدَم، لا تَحْمِلْ هَمَّ یَوْمِکَ الَّذى لَمْ یَأتِکَ عَلى یَوْمِکَ الَّذى أنْتَ فیهِ، فَإنْ یَکُنْ بَقِیَ مِنْ أجَلِکَ، فَإنَّ اللّهَ فیهِ یَرْزُقُکَ.([۲۰]

فرمود: اى فرزند آدم، غُصّه رزق و آذوقه آن روزى که در پیش دارى و هنوز نیامده است نخور، زیرا چنانچه زنده بمانى و عمرت باقى باشد خداوند متعال روزىِ آن روز را هم مى رساند.

 

21ـ قالَ(علیه السلام): قَدْرُ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَ شُجاعَتُهُ عَلى قَدْرِ نَفَقَتِهِ، وَ صِداقَتُهُ عَلى قَدْرِ مُرُوَّتِهِ، وَ عِفَّتُهُ عَلى قَدْرِ غِیْرَتِهِ.([۲۱])

فرمود: ارزش هر انسانى به قدر همّت اوست، و شجاعت و توان هر شخصى به مقدار گذشت و احسان اوست، و درستکارى و صداقت او به قدر جوانمردى اوست، و پاکدامنى و عفّت هر فرد به اندازه غیرت او خواهد بود.

 

22ـ قالَ(علیه السلام): مَنْ شَرِبَ مِنْ سُؤْرِ أخیهِ تَبَرُّکاً بِهِ، خَلَقَ اللّهُ بَیْنَهُما مَلِکاً یَسْتَغْفِرُ لَهُما حَتّى تَقُومَ السّاعَهُ.([۲۲])

فرمود: کسى که دهن خورده برادر مؤمنش را به عنوان تبرّک میل نماید، خداوند متعال ملکى را مأمور مى گرداند تا براى آن دو نفر تا روز قیامت طلب آمرزش و مغفرت نماید.

 

23ـ قالَ(علیه السلام): لا خَیْرَ فِى الدُّنْیا إلاّ لِرَجُلَیْنِ: رَجَلٌ یَزْدادُ فى کُلِّ یَوْم إحْساناً، وَ رَجُلٌ یَتَدارَکُ ذَنْبَهُ بِالتَّوْبَهِ، وَ أنّى لَهُ بِالتَّوْبَهِ، وَالله لَوْسَجَدَ حَتّى یَنْقَطِعَ عُنُقُهُ ما قَبِلَ اللهُ مِنْهُ إلاّ بِوِلایَتِنا أهْلِ الْبَیْتِ.([۲۳])

فرمود: خیر و خوبى در دنیا وجود ندارد مگر براى دو دسته: دسته اوّل آنان که سعى نمایند در هر روز، نسبت به گذشته کار بهترى انجام دهند. دسته دوّم آنان که نسبت به خطاها و گناهان گذشته خود پشیمان و سرافکنده گردند و توبه نمایند، و توبه کسى پذیرفته نیست مگر آن که با اعتقاد بر ولایت ما اهل بیت عصمت و طهارت باشد.

 

24ـ قالَ(علیه السلام): عَجِبْتُ لاِبْنِ آدَم، أوَّلُهُ نُطْفَهٌ، وَ آخِرُهُ جیفَهٌ، وَ هُوَ قائِمٌ بَیْنَهُما وِعاءٌ لِلْغائِطِ، ثُمَّ یَتَکَبَّرُ.([۲۴])

فرمود: تعجبّ مى کنم از کسى که اوّلش قطره اى آب ترش شده و عاقبتش لاشه اى متعفّن ـ بد بو ـ خواهد بود و خود را ظرف فضولات قرار داده است، با این حال تکبّر و بزرگ منشى هم مى نماید.

 

25ـ قالَ(علیه السلام): إیّاکُمْ وَ الدَّیْن، فَإنَّهُ هَمٌّ بِاللَّیْلِ وَ ذُلٌّ بِالنَّهارِ.([۲۵])

فرمود: از گرفتن نسیه و قرض، خود را برهانید، چون که سبب غم و اندوه شبانه و ذلّت و خوارى در روز خواهد گشت.

 

26ـ قالَ(علیه السلام): إنَّ الْعالِمَ الْکاتِمَ عِلْمَهُ یُبْعَثُ أنْتَنَ أهْلِ الْقِیامَهِ، تَلْعَنُهُ کُلُّ دابَّه مِنْ دَوابِّ الاْرْضِ الصِّغارِ.([۲۶])

فرمود: آن عالم و دانشمندى که علم خود را ـ در بیان حقایق ـ براى دیگران کتمان کند، روز قیامت با بدترین بوها محشور مى شود و مورد نفرت و نفرین تمام موجودات قرار مى گیرد.

 

27ـ قالَ(علیه السلام): یا کُمَیْلُ، قُلِ الْحَقَّ عَلى کُلِّ حال، وَوادِدِ الْمُتَّقینَ، وَاهْجُرِ الفاسِقینَ، وَجانِبِ المُنافِقینَ، وَلاتُصاحِبِ الخائِنینَ.([۲۷])

فرمود: در هر حالتى حقّ را بگو و مدافع آن باش، دوستى و معاشرت با پرهیزگاران را ادامه ده، و از فاسقین و معصیت کاران کناره گیرى کن، و از منافقان دورى و فرار کن، و با خیانتکاران همراهى و هم نشینى منما.

 

28ـ قالَ(علیه السلام): فى وَصیَّتِهِ لِلْحَسَنِ (علیه السلام): سَلْ عَنِ الرَّفیقِ قَبْلَ الطَّریقِ، وَعَنِ الْجارِ قَبْلَ الدّارِ.([۲۸])

ضمن سفارشى به فرزندش امام حسن (علیه السلام) فرمود: پیش از آن که بخواهى مسافرت بروى، رفیق مناسب راه را جویا باش، و پیش از آن که منزلى را تهیّه کنى همسایگان را بررسى کن که چگونه هستند.

 

29ـ قالَ(علیه السلام): اِعْجابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ دَلیلٌ عَلى ضَعْفِ عَقْلِهِ.([۲۹])

فرمود: فخر کردن انسان به خودش، نشانه کم عقلى او مى باشد.

 

30ـ قالَ(علیه السلام): أیُّهَا النّاسُ، إِیّاکُمْ وُحُبَّ الدُّنْیا، فَإِنَّها رَأْسُ کُلِّ خَطیئَه، وَبابُ کُلِّ بَلیَّه، وَداعى کُلِّ رَزِیَّه.([۳۰])

فرمود: اى گروه مردم، نسبت به محبّت و علاقه به دنیا مواظب باشید، چون که علاقه و محبّت به دنیا اساس هر خطا و انحرافى است، و دروازه هر بلا و گرفتارى است، و نزدیک کننده هر فتنه و آشوب; و نیز آورنده هر مصیبت و مشکلى است.

 

31ـ قالَ(علیه السلام): السُّکْرُ أرْبَعُ السُّکْراتِ: سُکْرُ الشَّرابِ، وَسُکْرُ الْمالِ، وَسُکْرُ النَّوْمِ، وَسُکْرُ الْمُلْکِ.([۳۱])

فرمود: مستى در چهار چیز است: مستى از شراب (و خمر)، مستى مال و ثروت، مستى خواب، مستى ریاست و مقام.

 

32ـ قالَ(علیه السلام): أللِّسانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّیَ عَنْهُ عَقَرَ.([۳۲])

فرمود: زبان، همچون درّنده اى است که اگر آزاد باشد زخم و جراحت (سختى به جسم و ایمان) خواهد زد.

 

33ـ قالَ(علیه السلام): یَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظّالِمِ أشَدُّ مِنْ یَوْمِ الظّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ.([۳۳])

فرمود: روز داد خواهى مظلوم بر علیه ظالم سخت تر است از روزى که ظالم ستم بر مظلوم مى کند.

 

34ـ قالَ(علیه السلام): فِى الْقُرْآنِ نَبَأُ ما قَبْلَکُمْ، وَخَبَرُ ما بَعْدَکُمْ، وَحُکْمُ ما بَیْنِکُمْ.([۳۴])

فرمود: قرآن احوال گذشتگان، و أخبار آینده را در بردارد، و شرح وظایف شما را بیان کرده است.

 

35ـ قالَ(علیه السلام): نَزَلَ الْقُرْآنُ أثْلاثاً، ثُلْثٌ فینا وَفى عَدُوِّنا، وَثُلْثٌ سُنَنٌ وَ أمْثالٌ، وَثُلْثٌ فَرائِض وَأحْکامٌ.([۳۵])

فرمود: نزول قرآن بر سه قسمت است: یک قسمت آن درباره اهل بیت عصمت و طهارت : و دشمنان و مخالفان ایشان; و قسمت دیگر آن، اخلاقیّات و ضرب المثلها; و قسمت سوّم در بیان واجبات و احکام إلهى مى باشد.

 

36ـ قالَ(علیه السلام): ألْمُؤْمِنُ نَفْسُهُ مِنْهُ فى تَعَب، وَالنّاسُ مِنْهُ فى راحَه.([۳۶])

فرمود: مؤمن آن کسى است که خود را به جهت رفاه مردم در زحمت بیندازد و دیگران از او در أمنیّت و آسایش باشند.

 

37ـ قالَ(علیه السلام): کَتَبَ اللّهُ الْجِهادَ عَلَى الرِّجالِ وَالنِّساءِ، فَجِهادُ الرَّجُلِ بَذْلُ مالِهِ وَنَفْسِهِ حَتّى یُقْتَلَ فى سَبیلِ اللّه،

وَجِهادُ الْمَرْئَهِ أنْ تَصْبِرَ عَلى ماتَرى مِنْ أذى زَوْجِها وَغِیْرَتِهِ.([۳۷])

فرمود: خداوند جهاد را بر مردان و زنان لازم دانسته است. پس جهاد مرد، آن است که از مال و جانش بگذرد تا جائى که در راه خدا کشته و شهید شود. و جهاد زن آن است که در مقابل زحمات و صدمات شوهر و بر غیرت و جوانمردى او صبر نماید.

 

38ـ قالَ(علیه السلام): فى تَقَلُّبِ الاْحْوالِ عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجالِ.([۳۸])

فرمود: در تغییر و دگرگونى حالات و حوادث، فطرت و حقیقت اشخاص شناخته مى شود.

 

39ـ قالَ(علیه السلام): إنّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَلا حِسابَ، وَغَداً حِسابٌ وَ لا عَمَل.([۳۹])

فرمود: امروزه در دنیا زحمت و فعالیّت، بدون حساب است و فرداى قیامت، حساب و بررسى اعمال و دریافت پاداش است.

 

40ـ قالَ(علیه السلام): إتَّقُوا مَعَاصِیَ اللّهِ فِى الْخَلَواتِ فَإنَّ الشّاهِدَ هُوَ الْحاکِم.([۴۰])

فرمود: دورى و اجتناب کنید از معصیت هاى إلهى، حتّى در پنهانى، پس به درستى که خداوند شاهد اعمال و نیّات است; و نیز او حاکم و قاضى خواهد بود.

حمد وسنای امام علی علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله بدیع السموات و فاطرها ، و باسط الأرض و عامرها ، و ساطع المدحیات و قادرها ، و مؤید الجبال و ساغرها ، و مفجر العیون و باقرها ، و مرسل الریاح و زاجرها ، و ناهی القواصف و آمرها ، و مزین السماء و زاهرها ، و مدبر الأفلاک و مسیرها ، و مظهر البدور و نائرها ، و مسخر السحاب و ماطرها ، و مقسم المنازل و مقدرها ، و مدلج الحنادس و عاکرها ، و محدث الأجسام و قاهرها ، و منشئ السحاب و مسخرها ، و مکور الدهور ومکررها ، و مورد الامور و مصدرها ، و ضامن الأرزاق و مدبرها ، و منشئ الرفات و منشرها ، أحمده على آلائه و توافرها ، و أشکره على نعمائه و تواترها ، و اشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له ، شهادة یؤدی الإسلام ذاکرها ، و یؤمن من العذاب یوم الحساب ذاخرها ، و اشهد أن محمدا ً عبده الخاتم لما سبق من الرسالة و فاخرها ، و رسوله الفاتح لما استقبل من الدعوة و ناشرها ، أرسله إلى أمة قد شغل ( شغلت ) بعبادة الأوثان سایرها ، و اغتلطس بضلالة دعاة الصلبان ماهرها ، و فخر بعمل الشیطان فاخرها ، و هداها عن لسان قول العصیان طائرها ، و ألم بزخرف الجهالات و الضلالات سوء ماکرها ، فأبلغ رسول الله فی النصیحة و ساحرها ، و محا بالقرآن دعوة الشیطان و دامرها ، و أرغم معاطس جهال العرب و أکابرها ، حتى أصبحت دعوته بالحق ینطق ثامرها ، و أستقامت به دعوة العلیا و طابت عناصرها .