آیا روایت علی «امام المتقین وسید المسلمین» با سند معتبر وارد شده؟ (+ تصویر)

گروه

 

روایت، علی «امام المتقین وسید المسلمین» با سند معتبر + تصویر کتاب

ابو نعیم اصفهانی در کتاب «معرفة الصحابه» روایت صحیح السندی را از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کرده است که خداوند در شب معراج، سه لقب را برای امیر مؤمنان علیه السلام اهداء فرموده است:

(3642)- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَضْرَمِیُّ، ثنا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ مُفَضَّلٍ، حَدَّثَنَا جَعْفَرٌ الأَحْمَرُ، عَنْ هِلالٍ أَبِی أَیُّوبَ الصَّیْرَفِیِّ، عَنْ أَبِی کَثِیرٍ الأَنْصَارِیِّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسْعَدَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: " انْتَهَیْتُ لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی إِلَى السِّدْرَةِ الْمُنْتَهَى، فَأُوحِیَ إِلَیَّ فِی عَلِیٍّ بِثَلاثٍ: أَنَّهُ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ، وَسَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ، وَقَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ إِلَى جَنَّاتِ النَّعِیمِ

 رَوَاهُ رَبَاحُ بْنُ خَالِدٍ، وَیَحْیَى بْنُ أَبِی کَثِیرٍ، عَنْ جَعْفَرٍ الأَحْمَرِ مِثْلَهُ، وَرَوَاهُ غَسَّانُ، عَنْ إِسْرَائِیلَ، عَنْ هِلالٍ الْوَزَّانِ، عَنْ رَجُلٍ مِنَ الأَنْصَارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَسْعَدَ، وَقَالَ عَمْرُو بْنُ الْحُسَیْنِ، عَنْ یَحْیَى بْنِ الْعَلاءِ، عَنْ هِلالٍ الْوَزَّانِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسْعَدَ بْنِ زُرَارَةَ، عَنْ أَبِیهِ.

عبد الله بن اسعد می‌گوید:‌ رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: شبی مرا به آسمان بردند، به سدرة المنتهی رسیدم، در باره علی به سه چیز برای من وحی شد:

او (علی) پیشوای پرهیزگاران؛

آقای مسلمانان؛

و رهبر رو سفیدان تا بهشت های پر نعمت است.

این روایت را رباح بن خالد و یحیی بن ابی کثیر، از جعفر احمر نقل کرده اند.

در نقل دیگر، روایت را غسان از اسرائیل از هلال وزان از مردی از انصار از محمد بن عبد الرحمن بن اسعد نقل کرده اند.

در نقل دیگر، عمر بن حسین، از یحیی بن علاء، از هلال وزان، از عبدالله بن اسعد بن زراره از پدرش نقل کرده است.

ابی نعیم الأصبهانی (متوفای430هـ)، معرفة الصحابة، ج3، ص1587، دار النشر :


بررسی سند روایت

افرادی که در سند روایت قرار دارند، از دیدگاه علمای اهل سنت موثق و مورد اعتماد هستند. در این قسمت توثیق آنها را در باره روایت حدیث ذکر می‌کنیم:

1. مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ

خطیب بغدادی در کتاب «مدینة السلام» که امروزه به «تاریخ بغداد» معروف است، محمد بن محمد بن احمد را صریحا توثیق کرده و می‌نویسد:

1281 محمد بن محمد بن أحمد أبو جعفر المقرئ.

 سکن البصرة وحدث بها عن أبى شعیب الحرانی والحسن بن على المعمری والحسین بن الکمیت الموصلی وخلف بن عمرو العکبری والاحوص بن المفضل الغلابی حدثنا عنه الحسین بن على النیسابوری ومحمد بن على بن حبیب المتوثی وعیسى بن غسان ثلاثتهم بالبصرة وأبو نعیم الأصبهانی وکان ثقة.

محمد بن محمد بن احمد، ابو جعفر مقریء:

وی در بصره می زیسته و از ابی شعیب حرانی و ....

و از او، حسین بن علی نیشابوری، محمد بن علی حبیب متوثی و عیسی بن غسان که هر سه تن آنها در بصره بودند و ابو نعیم اصفهانی، روایت کرده اند و او ثقه بوده است.

تاریخ بغداد، ج 3، ص 221

  

2. مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَضْرَمِیُّ

این راوی را ذهبی در کتاب «تذکرة الحفاظ »، معرفی کرده و در پایان، توثیقات علماء را در باره او ذکر کرده و خودش نیز به توثیق او تصریح می‌کند:

682 مطین الحافظ الکبیر أبو جعفر محمد بن عبد الله بن سلیمان الحضرمی الکوفى رأى أبا نعیم وسمع أحمد بن یونس ویحیى الحمانی ویحیى بن بشر الحریری وسعید بن عمرو الأشعثى وکان من أوعیة العلم حدث عنه أبو بکر النجاد وأبو القاسم الطبرانی وأبو بکر الإسماعیلی علی بن حسان الدمی وعلی بن عبد الرحمن البکائی وعدة وقد صنف المسند وغیر ذلک وله تاریخ صغیر قال أبو بکر بن أبی دارم الحافظ کتبت عن مطین مائة ألف حدیث وسئل عنه الدارقطنی فقال ثقة جبل قلت ولد سنة اثنتین ومائتین ومات فی شهر ربیع الآخر سنة وعدد له نحوا من ثلاثة أوهام فلا یلتفت إلى کلام الأقران بعضهم فی بعض وبکل حال فمطین ثقة مطلقا ولیس کذلک العبسی.

مطین، حافظ بزرگ روایات،‌ ابوجعفر محمد بن عبد الله بن سلیمان حضرمی کوفی.

وی ابو نعیم را دیده و از احمد بن یونس، یحیای حمانی، یحیی بن بشر و سعید بن عمرو، روایت شنیده است. او از کسانی بود که ظرف علم بود. (کنایه از این که دارای علوم بی‌شماری بود) ...

ابو بکر بن ابی‌دارم حافظ گفته است: از مطین هزار روایت نوشتم . درباره او از دار قطنی سؤال شد، گفت: او موثق است. ... در هر صورت، مطین مطلقا شخص موثقی است.

تذکرة الحفاظ، ج2،‌ ص662

 

3. أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ

یکی از روایان روایت، ابو بکر بن ابی شیبه است. او از اساتید بخاری است. ذهبی توثیقات علمای رجال را در باره او این‌گونه ذکر کرده است:

439 خ م د س ق أبو بکر بن أبی شیبة الحافظ عدیم النظیر الثبت النحریر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة ...

قال أحمد أبو بکر صدوق هو أحب الی من أخیه عثمان وقال العجلی ثقة حافظ وقال الفلاس ما رأیت احفظ من أبی بکر بن أبی شیبة وکذا قال أبو زرعة الرازی

وقال أبو عبید انتهى الحدیث إلى أربعة فأبو بکر بن أبی شیبة اسردهم له وأحمد افقههم فیه وابن معین اجمعهم له وابن المدینی أعلمهم به وقال صالح بن محمد اعلم من أدرکت بالحدیث وعلله علی بن المدینی واحفظهم له عند المذاکرة أبو بکر بن أبی شیبة وعن أبی عبید قال احسنهم وضعا لکتاب أبو بکر بن أبی شیبة وقال الخطیب کان أبو بکر متقنا حافظا صنف المسند والاحکام والتفسیر ...

ابو بکر بن ابی شیبه، حافظ، بی نظیر، ثابت قدم و متخصص، عبد الله بن محمد بن ابی‌شیبه ... است. احمد بن حنبل گفته است: ابو بکر صدوق (راستگو) است. وی نزد من محبوب تر از برادرش عثمان است. عجلی گفته: ابو بکر موثق و حافظ است. فلاس گفته: من کسی حافظ تر از ابو بکر بن ابی شیبه ندیدم، ابوذرعه رازی نیز چنین گفته است.

ابو عبید گفته: روایت به چهار تن رسیده است: ابو بکر بن ابی شیبه از همه بیشتر نقل کرده و احمد فقیه ترین آنها و ابن معین جامع ترین و ابن مدینی داناترین آنها به روایت است. صالح بن محمد گفته است: دانا ترین کسی را که در روایت یافتم و حافظ ترین آنها در مباحثه،‌ ابو بکر بن ابی‌شیبه است.

.... خطیب گفته است: ابو بکر مورد اعتماد و حافظ بوده و مسند و احکام و تفسیر تصنیف کرده است.

تذکرة الحفاظ، ج 2، ص 432


4. اَحْمَدُ بْنُ مُفَضَّلٍ الکوفی

ذهبی ایشان را نیز صدوق معرفی کرده است:

88 أحمد بن المفضل الکوفی عن الثوری وإسرائیل وعنه الحنینی وأبو زرعة وطائفة شیعی صدوق د س

احمد بن مفضل کوفی از ثوری و اسرائیل روایت نقل کرده و از او حنینی، ابو ذرعه و گروهی روایت کرده اند. وی شیعه و راستگو است.

الکاشف، ج 1، ص 203


و در کتاب «تاریخ الاسلام» توثیق ابن حبان را در باره او آورده است:

 ( أحمد بن المفضل . أبو علیّ الکوفیّ . عن : وکیع ، وأسیاط بن نصر . وعنه : یعقوب الفسویّ ، وأهل الکوفة . قال ابن حبّان : ثقة،

ابن حبان گفته است: احمد بن مفضل موثق است.

تاریخ الإسلام، ج 16،  ص 54

 

5. جَعْفَرٌ الأَحْمَرُ

ابن حجر عسقلانی در کتاب «تقریب التهذیب» این راوی را نیز بعد از معرفی، به صداقت و راستگویی توصیف کرده است:

940 جعفر بن زیاد الأحمر الکوفی صدوق یتشیع من السابعة مات سنة سبع وستین ل ت س .

جعفر بن زیاد احمر کوفی، راستگو است که متمایل به شیعه بود. وی از طبقه هفتم است ...

تقریب التهذیب، ج 1، ص140

مزی از علمای رجال اهل سنت، در کتاب «تهذیب الکمال» نیز می نویسد:

941 ل ت ص (عس) : جعفر بن زیاد الاحمر أبو عَبد الله ، ویُقال : أبو عبد الرحمن ، الکوفی والد علی بن جعفر ، وجد الحسین بن علی بن جعفر الاحمر. ....

قال عَبد الله بن أحمد بن حنبل ، عَن أبیه : صالح الحدیث.

وَقَال عَباس الدُّورِیُّ وأبو بکر بن أَبی خیثمة ومحمد بن عثمان بن أَبی شَیْبَة ، عن یحیى بن مَعِین : ثقة ، زاد محمد : وکان من الشیعة. ....

وَقَال یعقوب بن سفیان : ثقة. وَقَال أبو زُرْعَة : صدوق.

جعفر بن زیارت احمر ... عبد الله ابن احمد از پدرش نقل کرده است که وی صالح الحدیث است. عباس دوری، ابو بکر بن ابی خثیمه، محمد بن عثمان از یحیی بن معین نقل کرده است که وی گفته: جعفر بن زیاد ثقه است. محمد بن عثمان اضافه کرده است که وی از شیعه بوده است.

محمد بن یعقوب بن سفیان گفته است : وی ثقه است. ابو ذرعه گفته: راستگو است.

تهذیب الکمال، ج 5 ، ص 38

 

6. هِلالٍ أَبِی أَیُّوبَ الصَّیْرَفِیِّ

ابو ایوب صیرفی نیز از سوی ابن حبان توثیق شده و اسم او در شمار موثقات در کتاب «الثقات»‌ آمده است:

11527 هلال الصیرفی أبو أیوب یروى عن أبى کثیر روى عنه جعفر الأحمر .

هلال، همان صیرفی ابو ایوب است که از ابی‌کثیر روایت کرده و او از جعفر احمر روایت نقل کرده است.

الثقات، ج 7 ، ص572

 

8. أَبِی کَثِیرٍ الأَنْصَارِی

روای دیگر این روایت، ابو کثیر انصاری است. اسم وی افلح است. ابن حجر ایشان را توثیق می‌کند:

549 أفلح مولى أبی أیوب الأنصاری أبو عبد الرحمن وقیل أبو کثیر مخضرم ثقة من الثانیة مات سنة ثلاث وستین م

افلح غلام ابو ایوب انصاری، ابو عبد الرحمن است. گفته شده است که ابو کثیر مخضرم (کسی که زمان جاهلیت و اسلام را درک باشد) بوده و موثق است.

تقریب التهذیب، ج 1، ص 114


9. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسْعَدَ،

آخرین راوی، عبد الله بن اسعد است. ایشان از صحابه پیامبر است و نیاز به توثیق ندارد و صحابه از نظر اهل سنت جایگاه خاصی دارند و از نظر آنها عادل هستند.

موفق باشید

ثواب گریه بر امام حسین علیه السلام

ثواب گریه بر امام حسین علیه السلام

در باب ثواب گریه بر مصائبى که بر ائمه معصومین علیهم السلام عموما و بر حسین علیه السلام خصوصا وارد شده روایات زیاد است که براى نمونه به چند حدیث و روایت اشاره مى شود:

1 ـ حسن بن فضال روایت مى کند که حضرت رضا علیه السلام فرمود: « کسى که مـتذکر مصائب ما شود و بخاطر ستمهایى که بر ما وارد شده گریه کند در روز قـیامت با ما خواهد بود و مقام و درجه ما را خواهد داشت و کسى که مصیبت هاى ما را بیان کند و خـود بگـرید و دیگران را بگریاند در روزى که همه چشمها گریان است چشم او نگـرید و هر کس ‍ در مـجلسى بنشیند که در آن مجلس امر ما را زنده مى نمایند روزى که قلبها مى میرند قلب او نخواهد مرد.»1

2 ـ حسن بن محبوب از امام باقر علیه السلام روایت مى کند که حضرت زین العابدین علیه السلام مـى فـرمـود: «اگـر مـؤمـنى براى شهادت امام حسین علیه السلام گریه کند که اشکهایش بر گونه اش جارى شود خداوند متعال او را در غرفه هاى بهشتى جاى مى دهد و هر مـؤمـنى بخـاطر صدمـه و اذیتى که از دشمنان به ما رسیده بگرید، که اشکش بر گـونه اش جارى شود خدا او را در بهشت در مقام صدیقین جاى دهد و هر مؤمنى به خاطر ما، اذیت و آزارى به او برسد که اشکش به گونه هایش سرازیر شود خدا اذیت و آزار را از او دور گرداند و در روز قیامت از سخط و عذاب دوزخ ایمن باشد.»2

3 ـ ابو عـمـاره شاعـر مى گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: درباره امام حسین علیه السلام شعرى بگو، من شروع کردم به خواندن شعر و حضرت مى گریست و آنقدر خـواندم که صداى گریه از بیرون خانه شنیده مى شد سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: « اى ابا عـماره کسى که درباره حسین بن على علیهماالسلام شعرى بخـواند و پـنجاه نفـر را بگریاند جاى او بهشت است ، و کسى که شعرى درباره حسین بخـواند و سى نفـر را بگریاند جایگاه او بهشت است ، و کسى که شعرى درباره حسین بخـواند و بیست نفر را بگریاند جایش در بهشت است ، و کسى که شعرى درباره حسین بسراید و ده نفر را بگریاند بهشت جاى او است و کسى که شعرى درباره حسین بخواند و یک نفـر را بگـریاند جاى او بهشت است و اگر شعرى بخواند و خود بگرید در بهشت مـنزل خواهد کرد، و اگر شعرى بخواند و تباکى کند (حالت گریه را بخود بگرید) او هم به بهشت خواهد رفت .»3

4 ـ زید شحام مى گوید: ما گروهى از اهل کوفه خدمت امام صادق علیه السلام بودیم که جعفر بن عفان وارد شد، امام صادق علیه السلام او را نزدیک خود نشانید.

و سپس فرمود: جعفر!

جعفر گفت : لبیک ، خدا مرا فداى تو گرداند.

امام : بمن رسیده که درباره امام حسین علیه السلام اشعار خوبى مى سرائى .

جعفر: آرى قربانت گردم .

امام : بخوان .

جعفر اشعارى خواند، امام و کسانى که اطرافش بودند گریستند و امام صادق علیه السلام آنقـدر گـریه کرد که اشگش صورت و محاسن شریفش را فرا گرفت آنگاه فرمود: «جعـفـر! بخدا سوگند فرشتگان مقرب خدا در اینجا حضور یافتند و گفتار تو را درباره حسین عـلیه السلام شنیدند و گریستند چنانکه ما گریستیم بلکه بیشتر. سپس فرمود: جعـفر! خدا بهشت را در همین ساعت بر تو واجب گردانید. سپس فرمود: جعفر آیا بیش از این برایت بگویم ؟

جعفر: آرى آقاى من .

حضرت رضا علیه السلام فرمود: « کسى که مـتذکر مصائب ما شود و بخاطر ستمهایى که بر ما وارد شده گریه کند در روز قـیامت با ما خواهد بود و مقام و درجه ما را خواهد داشت و کسى که مصیبت هاى ما را بیان کند و خـود بگـرید و دیگران را بگریاند در روزى که همه چشمها گریان است چشم او نگـرید و هر کس ‍ در مـجلسى بنشیند که در آن مجلس امر ما را زنده مى نمایند روزى که قلبها مى میرند قلب او نخواهد مرد.»

امـام هر که شعرى درباره حسین بخواند که خود بگرید یا دیگرى را بگریاند بهشت را بر او واجب گرداند و او را بیامرزد .»4

ـ صالح بن عقبه از امام صادق علیه السلام روایت مى کند که فرمود: اگر کسى درباره حسین علیه السلام یک بیت شعر بخواند و خود بگرید و ده نفر را هم بگریاند براى او و گـریه کنندگان بهشت است و اگر بیتى بگوید که خود بگرید و نه نفر را بگریاند جاى او و گـریه کنندگان در بهشت خواهد بود و پیوسته تعداد نفرات را پائین مى آورد تـا جائیکه فرمود: اگر کسى بیتى درباره حسین بگوید و خود گریه کند ـ و گمان مى کنم فرمود یا تباکى کند ـ جاى او در بهشت خواهد بود.5

6 ـ ابو هارون مـکفوف (نابینا) روایت مى کند که امام صادق علیه السلام در حدیث طویلى فـرمود: « اگـر نزد کسى از حسین علیه السلام یادى به میان آید و اشک از چشمان او باندازه بال مـگـسى جارى شود ثـوابش بر خـداى عـزوجل است که کمـتـرین آن دخول در بهشت است » .6

7 ـ مـرحوم عـلامه مجلسى مى فرماید: در بعضى از تالیفات معاصرین مورد وثوق دیدم که روایت شده وقـتـى پـیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فاطمه زهرا سلام الله علیها را از شهادت امام حسین و مصائب آن حضرت با خبر ساخت فاطمه شدیدا گریه کرد و گـفـت : پـدر در چـه زمـانى این اتـفـاق مـى افـتـد؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: در زمانى که نه من باشم و نه تو و نه على .

زهرا که این سخـن شنید گـریه اش شدیدتر شد و عرض کرد: پدر پس کى ؟ براى فرزندم اقامه عزا مى نماید و گریه مى کند؟

رسول خـدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: زنان امتم بر زنان اهلبیت من و مردان آنها بر مـردان اهلبیت من مى گریند و هر سال اقامه عزا خواهند نمود و چون قیامت بر پا شود تـو شفـیع زنان خـواهى شد و من شفیع مردان و هر یک از آنها که بر مصیبت حسین گریه کرده باشند دستشان را مى گیریم و وارد بهشت مى کنیم .

« فاطمه ، هر چشمى در روز قیامت گریان است به جز چشمى که بر حسین بگرید که آن خندان است و او را به نعمتهاى بهشتى بشارت مى دهند. »

گریه جنیان بر امام حسین(علیه‎السلام)

گریه جنیان بر امام حسین(علیه‎السلام)

«و جلت و عظمت مصیبتک فى السموات على جمیع اهل السموات»؛ و بزرگ و عظیم شد بلاها و صدمات شما در آسمانها و بر همه اهل آسمانها.

 

در مطلب قبل در مورد بزرگی مصیبت واقعه عاشورا سخن گفتیم و این که وحوش و پرندگان و زمین و آسمان در این مصیبت نالان و غمزده بوده‎اند. در این مطلب به ادامه بحث می‎پردازیم.

 

گریه جنیان بر امام حسین(علیه‎السلام)

در کامل الزیاره از ابونصیر و از او از حضرت باقر(علیه‎السلام) روایت می‎کند که فرمود: آدمیان و جنیان و مرغان و وحوش بر امام حسین(علیه‎السلام) گریستند بطوری که اشک از چشمان آنها فرو ریخت .

در روایت "محفوظ بن منذر" است که گفت مردى از بنى هاشم در "رابیه" که اسم محلى است به من خبر داد که از پدرم شنیدم، می‎گفت ما متوجه کشته شدن امام حسین(علیه‎السلام) نشدیم تا شب یازدهم محرم که با چند نفر نشسته بودیم. صدایى شنیدیم که کسى اشعارى می‎خواند و راجع به کشتن امام حسین(علیه‎السلام) در کربلا گریه می‎کرد؛ ولى او را نمی‎دیدیم. به او گفتم خدا ترا رحمت کند تو کیستى؟ گفت من از جن‎هاى "نصیبین" هستم از حج مراجعت کردم و براى یارى کردن آن حضرت به کربلا رفتم ولى وقتی رسیدم که آن حضرت را شهید کرده بودند.

نقل است که وی اشعاری در مصیبت حضرت سیدالشهداء(علیه‎السلام) می‎خواند و گریه می‎کرد.

در روایتی دیگر آمده است که برخی از جنیان که در واقعه بئر ذات العلم توسط امیرالمومنین مسلمان شده بودند برای یاری امام حسین(علیه‎السلام) به کربلا رفتند، اما امام اجازه‎ی جنگیدن به ایشان ندادند و ایشان پس از شهادت حضرت، مجلس عزا و ماتم برپا نمودند.

 

عزاداری آسمانها

در کامل الزیارات از امیرالمؤمنین(علیه‎السلام) روایت می‎کند که در "رحبه" کوفه این آیه مبارکه را تلاوت می‎فرمود: "فما بکت علیهم السماء و الارض و ما کانوا منظرین."

در مجمع البیان نقل می‎کند که از ابن عباس نقل کردند که آیا آسمان و زمین بر فوت کسى گریه می‎کند؟ گفت: بلى چون مؤمن از دنیا می‎رود، محل عبادت او در زمین و محل صعود عمل او در آسمان که محل بالا بردن عمل او است؛ برای او گریه می‎کنند.

ناگاه امام حسین(علیه‎السلام) از درى از درهاى مسجد وارد شد فرمود: اما ان هذا سیقتل و یبکى علیه السماء و الارض. آیه شریفه "فما بکت علیهم السماء و الارض و ما کانوا منظرین" درباره هلاکت قبطیان و قوم فرعون است که فوت ایشان را تحقیر می‎نماید به این که آسمان و زمین بر ایشان گریه نکرد و اعتنایى بر مرگ ایشان ننمود. از مفهوم این آیه استفاده می‎شود که اگر کسى مؤمن و خداپرست باشد آسمان و زمین بر مرگ او گریان شود.

در مجمع البیان نقل می‎کند که از ابن عباس نقل کردند که آیا آسمان و زمین بر فوت کسى گریه می‎کند؟ گفت: بلى چون مؤمن از دنیا می‎رود، محل عبادت او در زمین و محل صعود عمل او در آسمان که محل بالا بردن عمل او است؛ برای او گریه می‎کنند.

انس بن مالک از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت می‎کند که حضرت فرمود: "ما من مؤمن الا و له باب یصعد منه عمل و باب ینزل منه رزقه فاذا مات بکیا علیه"؛ هیچ بنده‎ی مؤمنی نباشد مگر آن که براى او دو در باشد یکى جهت بالا بردن اعمالش و دیگرى برای پایین آمدن روزی او. و وقتی این بنده بمیرد این دو در، از عروج عمل و نزول رزق محروم می‎شوند و بر او بگریند.

در امالى و علل الشرایع از "میثم تمار" نقل می‎کنند که به "جبله" گفت: اى جبله بدان که حسین بن على(علیهماالسلام) شهید می‎شود و سید شهیدان خواهد بود و همچنین اصحاب او که در کربلا شهید می‎شوند بر سایر شهدا برترى و مقام خواهند داشت .

اى جبله هر وقت نظر بر آفتاب کردى و آن را چون خون سرخ دیدى بدان که حسین بن على (علیهماالسلام) کشته می‎شود. جبله گفت روزى از حجره خود بیرون آمدم آفتاب را بر دیوار قرمز دیدم چون بر خورشید نظر کردم رنگ او را غیرمعمولى دیدم گریه کردم و گفتم بخدا قسم که حسین امروز کشته شد.

در امالى و عیون از "ریان بن شبیب" نقل می‎کند که امام رضا(علیه‎السلام) فرمود که آسمان‎هاى هفتگانه و زمین‎ها بر امام حسین(علیه‎السلام) گریستند.

وقتی پیغمبرى از دنیا می‎رود آسمان و زمین چهل سال بر او گریه می‎کنند و در رحلت امام چهل ماه، و در فوت عالم عامل، چهل روز اما در شهادت امام حسین (علیه‎السلام)، آسمان و زمین همیشه گریه می‎کنند .

"قرطبى اندلسى" در کتاب عقد از محمد بن شهاب زهرى نقل می‎کند که گفت وقتى شام نزد عبدالملک مروان آمدم جمعى آنجا بودند، عبدالملک از آنان سئوال کرد که آیا شما می‎دانید، روزی که حسین بن على کشته شد در بیت المقدس چه اتفاقی افتاد؟ حاضرین جواب ندادند تا نوبت به من رسید. از من سئوال کرد گفتم اى خلیفه شنیده‎ام که در روز شهادت حسین بن على(علیهما‎السلام) در بیت المقدس ‍ هیچ سنگى از زمین برداشته نشد مگر آن که در زیر آن خون تازه‎اى یافتند.

 

جارى شدن خون از سنگ و درخت در روز عاشورا

- در کتاب ریاض الشهاده نقل می‎کند که در یک فرسخى "موصل" محلى است که آن را مشهد نقطه گویند و به این علت این نام را بر آن محل نهاده‎اند که وقتی سرهاى شهیدان را با اسرای شام می‎بردند به هر شهری که می‎رسیدند پیش از ورود خود، خبر می‎دادند که شهر را آذین بندند و با استقبال بیایند. ولى به "موصل" که رسیدند؛ خبر به حاکم موصل دادند که شهر را آذین بندند. حاکم جمعى از عقلا و پیرمردان را جمع کرده و در این امر با آنها مشورت کرد و بالاخره قرار شد که آنها را به شهر راه ندهند و در یک فرسخى شهر از آنها پذیرایى کنند.

در محل پذیرایى، سرها را بر نیزه‎ها نصب کرده بودند و در پاى یک سنگ بزرگى سر مطهر منور حضرت ابى عبدالله الحسین(علیه‎السلام) را بر سر نیزه زده و در کنار آن سنگ بر زمین زدند و در کنار آن، خونى از سر مطهر بر آن سنگ چکید و از آن تاریخ تا مدت‎هاى مدید هر ساله روز عاشورا از آن سنگ، خون تازه می‎جوشد و در آنجا مسجدى بنا شده و هر سال در روز عاشورا بسیاری از شیعیان در آن محل جمع می‎شوند و عزادارى مفصلى می‎نمایند تا در زمان عبدالملک مروان آن سنگ را از آنجا بردند و دیگر اثرى از آن ظاهر نشد.

- مرحوم دربندى در اسرارالشهاده نقل می‎کند که در "زرآباد قزوین"، درخت چنارى است کهنسال که همه ساله ظهر عاشورا ناله‎اى از آن درخت بر می‎آید و از شاخه‎اى از آن درخت خون می‎ریزد و مردم از اطراف به آنجا آمده، و عزادارى و گریه و زارى می‎کنند.

مرحوم "حاج شیخ على اکبر نهاوندى" نقل می‎کند که قضیه این درخت را من از عالم جلیل جناب آقا یحیى که از نواده‎هاى مرحوم "وحید بهبهانى" بود شنیدم؛ می‎فرمودند من خودم آن درخت را دیدم و روز عاشورا به زیارت آن رفتم .

- در "دارالسلام" عراقى نقل می‎کند که وقتى عالم جلیل آقاى سیدمهدى، پسر مرحوم آقا سیدعلى صاحب ریاض در کربلا مریض شد دو نفر از علما را که یکى "شیخ محمد بن صاحب فصول" و دیگرى "حاج ملاجعفر استرآبادى" که هر دو از علمای بزرگ کربلا بودند در سرداب مقدس حسینى فرستاد که قدرى از خاک قبر آن حضرت برداشته براى شفای آن مرحوم بیاورند. آن دو عالم بزرگ غسل کرده، لباس احرام پوشیدند وارد سرداب شده و قدرى از تربت را با آدابی خاص، برداشته آوردند.

در امالى و علل الشرایع از "میثم تمار" نقل می‎کنند که به "جبله" گفت: اى جبله بدان که حسین بن على(علیهماالسلام) شهید می‎شود و سید شهیدان خواهد بود و همچنین اصحاب او که در کربلا شهید می‎شوند بر سایر شهدا برترى و مقام خواهند داشت .

قدرى از آن خاک را یکى از محترمین کربلا گرفته در میان کفن تهیه شده برای مادرش، گذاشت. گفت اتفاقا در یکى از روزهاى عاشورا به آن کفن نگاه کردم دیدم رطوبتى دارد، کفن را باز کردم دیدم آن خاک، خون شده و کفن را خونابه نموده است. روز یازدهم باز نگاه کردم به حالت اول درآمده و ابدا اثر رطوبتى در آن نبود.(1)

 

مختصری از مصائب واقعه کربلا

در اینجا سوالی مطرح می‎شود و آن این که چرا این مصیبت اینقدر سنگین است؛ تا جایی که آسمانها و زمین هم مصیبت زده هستند؟!

باید گفت که در واقعه کربلا، فجیع‎ترین جنایت‎ها دیده می‎شود. گرچه مدت زمان جنگ کم است اما، انواع و اقسام جنایت‎ها رخ داده است که البته بزرگترین نوع آن اینست که این جنایات بر امام معصوم وارد شده است. شهید مطهری در این باره می‎گوید:

"یک وقت حساب کردم و ظاهرا در حدود بیست و یک نوع پستی و لئامت در این جنایت دیدم و خیال نمی‎کنم در دنیا چنین جنایتی پیدا بشود که تا این اندازه تنوع داشته باشد."(2)

در کربلا از کشتن نوزاد شش ماهه هم صرفنظر نکردند؛ چنانکه شهید مطهری(ره) درباره دنائت لشکر عمر سعد می‎نویسد:

1- منع آب، نه تنها بر حریف؛ بلکه بر اطفال و کودکان .

2- کشتن اطفال، خصوصا در برابر دیدگان مادر و خواهر و عمه نظیر قضیه طفلی که دو گوشواره داشت.

3- برهنه کردن بدن امام حسین(علیه‎السلام) به طمع در لباس‎های آن حضرت.

4- ریختن به سر زنان و کندن زیورآلات از آنها .

5- سنگباران و تیرباران کردن یاران امام .

6- شماتت‎های نیشدار و گزنده.

7- سر شهید، به گردن اسب آویختن .

8- دشنام دادن .

9- اسب تاختن بر بدن مطهر امام .

10- تنگ گرفتن بر اسیران و زدن آنها و سوار کردن آنها بر شتران بی جهاز .

11- غل و زنجیر کردن بیمار(امام سجاد علیه‎السلام)

12- رو برو کردن سرهای شهدا با اسراء .

13- به اسیران جای بد دادن.

14- شماتت اسیران داغدار .

15- جسارت به سر مقدس و دندان‎های مقدس امام .

16- کشتن زن در کربلا .

17- آتش زدن خیمه‎های اهل بیت(علیهم‎السلام)

18- غذا ندادن به اطفال .(3)

مرحوم دربندى در اسرارالشهاده نقل می‎کند که در "زرآباد قزوین"، درخت چنارى است کهنسال که همه ساله ظهر عاشورا ناله‎اى از آن درخت بر می‎آید و از شاخه‎اى از آن درخت خون می‎ریزد و مردم از اطراف به آنجا آمده، و عزادارى و گریه و زارى می‎کنند.

مگر می‎توان این همه جنایت و مصیبت را شنید ولی بزرگی آن را درک نکرد؟ مگر ممکن است چنین مصیبتی بر عزیز پیامبر و حضرت زهرا و حضرت علی(علیهم‎السلام) وارد شود و انسان را اندوه و غصه فرا نگیرد؟

و اینها شدت و بزرگی مصیبت را می‎رساند.

 

اللهم ارزقنا زیارة الحسین(علیه‎السلام) فی الدنیا و الاخرة .

امام صادق(علیه‎السلام) می‎فرماید: چرا به زیارت قبر امام حسین(علیه‎السلام) نمی‎روید؟ به درستی که در آنجا چهار هزار فرشته هستند که تا روز قیامت بر او می‎گریند؟
مرحوم "سیدمهدى تبریزى"، در کتاب "ریاض المصائب" گوید که ابن عباس در تفسیر آیه شریفه "فما بکت علیهم السماء و الارض" گفته وقتی پیغمبرى از دنیا می‎رود آسمان و زمین چهل سال بر او گریه می‎کنند و در رحلت امام چهل ماه، و در فوت عالم عامل، چهل روز اما در شهادت امام حسین (علیه‎السلام)، آسمان و زمین همیشه گریه می‎کنند .

فضیلت گریه بر امام حسین علیه السلام

فضیلت گریه بر امام حسین علیه السلام

همیشه زبان، مترجم عقل بوده ولی ترجمان عشق، چشم است. آنجا که اشکی از روی احساس و درد و سوز می‎ریزد، عشق حضور دارد ولی آنجا که زبان با گردش منظم خود جمله‎های منطقی می‎سازد عقل حاضر است.

بنابراین همانطور که استدلالات منطقی و کوبنده می‎تواند همبستگی گوینده را با اهداف رهبران مکتب آشکار سازد قطره اشک نیز می‎تواند اعلان جنگ عاطفی بر ضد دشمنان مکتب محسوب گردد.

از این رو گریه حضرت زینب علیهاالسلام بر اهل بیت علیهم السّلام گریه عاطفی و گریه پیام‎آور و یک نوع نهی از منکر و شعار شورانگیز و سوزاننده و رسواگر طاغوتیان و ستمگران بود.

بر همین اساس است که پیامبر اکرم و امامان علیهم السّلام کسی را که آمادگی گریه کردن ندارد به تباکی (خود را به شکل گریه درآوردن) دعوت کرده‎اند تا یاد حسین در همه قرون و اعصار در خاطره‎ها زنده بماند.

 

در اجر و ثواب گریه بر امام حسین علیه السّلام

اجر و مزد گریه برای آن حضرت بسیار عظیم و بزرگ است و خداوند خود ضامن آن می‎باشد.

گریه برای آن حضرت سختی‎های زمان احتضار را از بین می‎برد زیرا امام صادق علیه السّلام به مسمع بن عبدالملک فرمودند:

آیا مصائب آن جناب (امام حسین علیه السّلام) را یاد می‎کنی؟

عرض کرد: بلی والله مصائب ایشان را یاد کرده و گریه می‎کنم.

حضرت فرمودند: آگاه باش که خواهی دید در وقت مردن پدران مرا که به ملک الموت وصیت تو را می‎کنند که سبب روشنی چشم تو باشد.

همچنین فرمودند: ای مسمع گریه بر احوالات حسین (علیه السّلام) سبب می‎شود که ملک الموت بر تو مهربان‎تر از مادر گردد.

گریه بر حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) باعث راحتی در قبر، فرحناک و شادان شدن مرده، شادان و پوشیده بودن او در هنگام خروج از قبر است در حالی که او مسرور است فرشتگان الهی به او بشارت بهشت و ثواب الهی را می‎دهند.

اجر و مزد هر قطره آن این است که شخص همیشه در بهشت منزل کند.(1)

گریه کننده بر امام حسین علیه السّلام در بهشت با ایشان و هم درجه ایشان خواهد بود.(2)

شیخ جلیل جعفر بن قولویه در کامل از ابن خارجه روایت کرده است:

روزی در خدمت امام صادق علیه السّلام بودیم و امام حسین علیه السّلام را یاد کرده و از او نام بردیم . حضرت صادق علیه السّلام بسیار گریستند و ما نیز به تبع ایشان گریستیم. پس حضرت صادق علیه‎السّلام فرمودند که امام حسین علیه السّلام می‎فرمود من کشته گریه و زاری (اشکم) هستم نام من در نزد هیچ مؤمنی برده نمی‎شود مگر آن که محزون و گریان می‎شود.

شیخ طوسی و شیخ مفید از ابان بن تغلب روایت کرده‎اند که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

نَفَس کسی که برای مظلومیت ما محزون است تسبیح است و اندوه و ماتم او عبادت خدا و پوشیدن اسرار ما از بیگانگان جهاد در راه خداست .(3)

شیخ کشی(ره) از زید شحام روایت کرده است که:

من با جماعتی از کوفیان در خدمت امام صادق علیه السّلام بودیم، جعفر بن عفان وارد شد . حضرت او را اکرام کردند و نزدیک خود نشاندند و فرمودند یا جعفر!

جعفر عرض کرد: جانم، خدا مرا فدای تو کند.

حضرت فرمودند: به من گفته‎اند تو در مرثیه و عزای حسین (علیه السّلام ) شعر می‎گوئی .

جعفر عرض کرد: بله، فدای تو شوم.

حضرت فرمودند: پس بخوان.

جعفر شروع به خواندن مرثیه نمود، حضرت امام صادق علیه السّلام و حاضرین مجلس گریستند.

حضرت آنقدر گریست که اشک چشم مبارکش بر محاسن شریفش جاری شد.

پس از آن حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:

بخدا سوگند، که ملائکه مقرب در اینجا حاضر شدند و مرثیه تو را که در مصائب حسین (علیه السّلام ) خواندی شنیدند و بیشتر از ما گریستند و حق تعالی در همین ساعت بهشت را با تمام نعمت‎های آن برای تو واجب گردانید و گناهان تو را آمرزید.

پس امام فرمودند: ای جعفر می‎خواهی که زیادتر بگویم ؟

جعفر عرض کرد: بله، ای سید من.

حضرت فرمود: هر که در مرثیه حسین (علیه السّلام) شعری بگوید و بگرید و بگریاند، حق تعالی او را بیامرزد و بهشت را برای او واجب می‎گرداند. (4)

شیخ صدوق (ره) در امالی از ابراهیم بن ابی المحمود روایت کرده که امام رضا علیه السّلام فرمودند:

ماه محرم ماهی بود که اهالی جاهلیت، جنگ و قتال را در آن ماه حرام می‎دانستند، ولی این امت جفاکار خون‎های ما را در آن ماه حلال دانستند و حرمت ما را هتک کرده و زنان و فرزندان ما را در آن ماه اسیر کردند. آتش در خیمه‎های ما افروخته و اموال ما را غارت کردند. حرمت حضرت رسالت (صلی الله علیه و آله) را در حق ما رعایت نکردند.

همانا مصیبت شهادت حسین (علیه السّلام) دیده‎های ما را مجروح گردانید و اشک ما را جاری کرده . عزیز ما را ذلیل گردانیده است و زمین کربلا مورث کرب و بلاء ما گردید.

سپس حضرت رضا علیه السّلام فرمودند:

پدرم چون ماه محرم داخل می‎شد کسی آن حضرت را خندان نمی‎دید. و اندوه و حزن پیوسته بر او غالب می‎شد تا روز عاشورا. آن روز، روز مصیبت و حزن و گریه او بود و می‎فرمود: امروز روزی است که حسین (علیه السّلام) شهید شده است.

و همچنین شیخ صدوق از آن حضرت روایت کرده: هر که روز عاشورا روز مصیبت و اندوه گریه او باشد حق تعالی روز قیامت را برای او روز شادی و سرور گرداند و دیده‎گانش در بهشت به نور ما روشن شود. (5)

از ریان بن شبیب روایت شده است که گفته روز اول محرم به خدمت امام رضا علیه السّلام رسیدم حضرت فرمودند:

... ای پسر شبیب اگر بر حسین (علیه السّلام) گریه کنی و آب دیده‎گان تو بر روی تو جاری شود حق تعالی جمیع گناهان صغیره و کبیره تو را می‎آمرزد خواه اندک باشد و خواه بسیار .

ای پسر شبیب: اگر می‎خواهی خدا را ملاقات کنی در حالی که هیچ گناهی نداشته باشی حسین (علیه السّلام) را زیارت کن.

ای پسر شبیب اگر می‎خواهی که در غرفه‎ای از بهشت با رسول خدا و ائمه طاهرین محشور شوی قاتلان حسین (علیه السّلام) را لعنت کن.

ای پسر شبیب اگر بخواهی مانند شهدای کربلا باشی و ثواب آنها را داشته باشی هر گاه مصیبت آن حضرت را یاد کردی بگو:

یا لَیتَنی کُنتُ مَعَهُم فَاَفُوزَ فَوزًا عَظیماً؛ ای کاش من با ایشان بودم و رستگاری عظیمی می‎یافتم.

ای پسر شبیب اگر می‎خواهی در درجات عالیه بهشت با ما باشی پس برای اندوه ما اندوهناک باش و در شادی ما شاد. بر تو باد ولایت و محبت ما که اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد حق تعالی او را در قیامت با آن محشور می‎گرداند. (6)

ابن قولیه با سند معتبر روایت کرده از ابی هارون مکنوف که گفت:

به خدمت حضرت صادق علیه السّلام مشرف شدم آن حضرت فرمودند. که برای من مرثیه حسین (علیه السّلام) بخوان. من نیز شروع کردم به خواندن .

امام فرمود: به این صورت نخوان به همان سبک و سیاقی که نزد خودتان متعارف است و نزد قبر حسین (علیه السّلام) می‎خوانید بخوان. پس من خواندم .

حضرت گریستند و من ساکت شدم .

فرمود: بخوان، من خواندم تا آن اشعار تمام شد.

حضرت فرمود: باز هم برای من مرثیه بخوان، من شروع کردم به خواندن این اشعار:

یا مَریَمُ قومُی فَاندُبی مَولاکِ وَ عَلیَ الحُسَین فَاسعَدی بِبُکاکِ

پس حضرت بگریست و زن‎ها هم گریستند و شیون نمودند و هنگامی که از گریه آرام شدند فرمودند: ای اباهارون هر کس برای حسین (علیه السّلام) مرثیه بخواند و یک نفر را بگریاند بهشت بر او واجب می‎شود. و سپس فرمودند: هر کس امام حسین علیه السّلام را یاد کند و بر او گریه کند بهشت بر او واجب می‎شود. (7)

به سند معتبر از عبدالله بن بکر روایت کرده‎اند که گفت:

روزی از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم که یابن رسول الله اگر قبر حضرت امام حسین علیه‎السّلام را بشکافند آیا در قبر آن حضرت چیزی خواهند دید؟

حضرت فرمود: ای پسر بکر چه بسیار عظیم است سؤال تو به درستی که حسین بن علی علیهماالسّلام با پدر و مادر و برادر خود در منزل رسول خدا صلی الله علیه و آله می‎باشند و با آن حضرت روزی خورده و شادمانی می‎کنند. گاهی بر جانب راست عرش آویخته و می‎گوید پروردگارا وفا کن به عهدی که با من بسته‎ای و نظر می‎کند بر زیارت کنندگان خود، ایشان را با نام‎هایشان و نام پدرانشان می‎شناسند. و نظر می‎کنند به سوی آنهائی که بر او گریه می‎کنند و برایشان طلب آمرزش کرده و از پدرانشان می‎خواهند که برای آنها استغفار کنند و می‎گویند:

ای گریه کننده بر من اگر بدانی خدا چه جیزی برای تو مهیا کرده از ثواب‎ها، هر آینه شادی تو زیادتر از اندوه تو خواهد شد.

آن بزرگوار از حق تعالی درخواست می‎کند که هر گناه و خطا که گریه کننده بر او کرده است بیامرزد. (8)

 

ارزش قطره اشک برای امام حسین علیه السلام

قطره‎ای از آن اگر در جنهم بیفتد آتش و حرارت آن را خاموش می‎کند.

ملائکه خود آن اش‎کها را گرفته و در شیشه‎ای ضبط می‎کنند. (9)

برای هر عملی ثواب محدودی است جز ثواب آن اشک که اجر آن محدودیتی و یا اتمامی ندارد.

چشم گریان در عزای امام حسین علیه السّلام و ارزش آن:

اگر اشک بر امام حسین علیه السّلام دارای این همه اعتبارست یقینا چشمی که در عزای او گریان باشد نیز خواص و ویژگی‎های مربوط به خود را دارد.

 

خواص چشم گریان در عزای امام حسین علیه السلام

آن چشم در نزد خداوند از تمام چشم‎ها محبوب‎تر است.(10)

همه چشم‎ها در روز قیامت گریانند مگر چشمی که بر امام حسین علیه السّلام گریه کرده باشد. (11)

آن چشم روشن شود به نور کوثر و نظر به آن. (12)

آن چشم را ملائکه تبرّک می‎کنند و اشک را خود از آن پاک می‎کنند.(13)

 

خواص گریه برای امام حسین علیه السلام

هر کسی که تا به حال خداوند این مرحمت را در حق او نموده باشد و توانسته باشد قطره اشکی در عزای آن حضرت از دیدگان جاری سازد به خوبی آثار و برکات نورانی و حالات معنوی وصف ناشدنی آن را در یافته اما گریه برای آن حضرت خواصی مربوط به خود را دارد که ما اجمالاً بعضی از آن را ذکر می‎کنیم: صله حضرت محمد صلی الله علیه و آله است. (14)

مساعدت و یاری حضرت زهرا سلام الله علیها است زیرا آن مکرمه هر روز در عزای فرزندنش می‎گرید. (15)

اداء حق پیامبر صلی الله علیه و آله، خدا و ائمه هدی علیهم السّلام است. (16)

گریه برای آن حضرت تأسی به انبیاء، ملائکه و عبادالصالحین خداوند است.

اداء مزد رسالت پیامبر است زیرا در قرآن آمده که مزد رسالت پیامبر مودّت ذی القربی (دوستی با خاندان رسول خدا) است. ترک آن جفا به آن حضرت است. (17)

تسلی دهنده دل از جمیع گریه‎ها و اندوه‎ها است. (18)

 

خواص مجالس ذکر مصائب امام حسین علیه السّلام 

کسانی که در مجالس ذکر او شرکت می‎کنند به خوبی حال و هوای آنجا را درک کرده و ارتباط معنوی عمیقی با حضرتش برقرار می‎سازند، اما بر طبق احادیث و روایات متعدد مجالس آن حضرت دارای ویژگی‎هایی است:

1

- هر کس بنشیند در مجالسی که در آن به امر ائمه علیهم السّلام پرداخته شده و ذکر مصائب آنان است دل او نمی‎میرد در آن روزی که دل‎ها می‎میرند. (19)

2- اینگونه مجالس محبوب خدا، رسول او و ائمه علیهم السلام می‎باشد.(20)

3- نَفَس فرد عزادار در آن مجلس تسبیح خداوند است.(21)

4- این مجالس محل نَظَر حضرت امام حسین علیه السّلام است. زیرا آن جناب در عرش است و از آنجا به سوی سرزمین کربلا و زوّار و گریه‎کنندگان خود نظاره می‎کنند. (22)

5- ملائکه مقرب خداوند درآن مجلسی حاضر می شوند.

6- مجلس عزای امام حسین علیه السّلام هر جا بر پا شود آنجا قبه و بارگاه اوست .

7- معراج گریه‎کنندگان است زیرا که محل نزول صلوات و رحمت الهی و غفران ذنوب و ... است.

8- این مجالس از دیگر مجالس اشرف و افضل است.(23)

 

پس باید بر حسین بگریند، همانا گریه بر آن حضرت گناهان بزرگ را فرو می‎ریزد.
در روایت آمده است هیچ روزی نبود که اسم امام حسین علیه السّلام در نزد امام صادق علیه السّلام برده شود و آن امام در آن روز تبسمی بر لب بیاورند. آن حضرت در تمام روز گریان و محزون بودند و می‎فرمودند امام حسین علیه السّلام سبب گریه هر مؤمن است.

ستّار العیوبی خدا تا کجاست؟

ستّار العیوبی خدا تا کجاست؟


حضرت على (علیه السلام) مى فرمایند: «اَلْحَذَرَ الْحَذَرَ! فَوَ اللهِ لَقَدْ سَتَرَ، حَتّى کأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ ؛ بترس، بترس (از خدا!) به خدا سوگند آن قدر پرده پوشى کرده که گویى تو را بخشیده و آمرزیده است».(1)


چند نکته درباره این حدیث:

نکته اوّل

خداوند پوشنده گناهان و عیب هاى افراد است، مراد از ستّارالعیوب بودن خداوند چیست؟ دو نوع ستّاریّت داریم، یکى تکوینى و دیگر تشریعى.

تکوینى این است که خداوند انسان را چنان آفریده است که بسیارى از عیب هایش پنهان است مثلاً صفات درون انسان مانند حسادت، تکبّر، و خودخواهى و انحرافات اعتقادى پنهان است اگر انسان طورى آفریده مى شد که بشود اخلاق و اعتقادات او را از چهره اش فهمید، زندگى براى او بسیار مشکل مى شد، امّا خداوند به خاطر ستّاریّتى که دارد چنان انسان را آفرید که عیب هایش مخفى است امّا در روز قیامت «یُعْرَفونَ بِسیماهُمْ» که از چهره ها افراد شناخته مى شوند.

ستّار العیوب تشریعى این است که خداوند دستور داده مردم عیب هاى همدیگر را بشناسند، غیبت نکند، تهمت نزنند و آبروى همدیگر را نریزند.

 

فایده ستّارالعیوب بودن چیست؟

1. شخصیّت و احترام افراد حفظ مى شود که دادن شخصیّت به افراد یکى از موانع سقوط در گناه است چرا که اگر شخصى در جامعه معروف به گناه و زشتى باشد دیگر باکى براى گناه کردن ندارد، و خود را بیشتر آلوده به گناه مى کند، امّا همین که دید گناهش را پوشش دادند، شرم و حیا مانع مى شود که گناه کند، و اینکه اسلام مى گوید غیبت نکن، یکى از دلایلش همین است که وقتى رسوا شد مى گوید: حالا که آبروى ما رفت پس هر کارى که دلمان مى خواهد انجام دهیم، و درباره تربیت بچّه هم اسلام مى گوید او را تحقیر نکن و نزن و نگو که نمى فهمى و بى شعورى، بلکه به او شخصیت بده تا به ارزش خود پى ببرد و کار خلاف انجام ندهد .

2. فایده دوم این است که پایه هاى امتحان الهى محکم شود. اصل آزادى و اختیار با ستّاریّت محفوظ است، چرا که اگر کسى با یک گناه رسوا مى شد دیگر گناه نمى کرد و گناه نکردنش به خاطر ترس از رسوایى بود، نه پایبند بودن به اصول اخلاقى و اسلامى، و تکامل شکل نمى گرفت و مسأله جبر پیش مى آمد.

باید پرتوى از صفات خداوند در بندگانش باشد، خداوند از هر عیبى منزّه است و بنده هم باید سعى کند خود را از عیب ها منزّه کند، باید متخلّق به اخلاق خداوند بشود و آبروى دیگران را نریزد و تنها نقطه ضعف ها را نبیند

نکته دوم

مبادا از این ستّاریّت خداوند سوء استفاده کنیم و خیال کنیم خداوند ما را بخشیده است بلکه شاید این مقدّمه عذاب و مجازات دردناک الهى باشد .

و کلام امام على(علیه‌السلام) بر همین مطلب اشاره دارد که بیدار باشید و از ستّارالعیب‌ها بودن خداوند سوء استفاده نکنید.

نکته سوم

باید پرتوى از صفات خداوند در بندگانش باشد، خداوند از هر عیبى منزّه است و بنده هم باید سعى کند خود را از عیب ها منزّه کند، باید متخلّق به اخلاق خداوند بشود و آبروى دیگران را نریزد و تنها نقطه ضعف ها را نبیند.

یکى از ویژگى هاى انسان مؤمن عیب زدایى است و عیب جویى از صفات زشت است که در مؤمن وجود ندارد، انسان وقتى به کمال مى رسد که عیب هاى خویش را بشناسد و آن را برطرف سازد و این در صورتى امکان دارد که انسان اوّل عیب هاى خود را بشناسد چون تا انسان به نواقص خود آگاه نشود نمى تواند چاره جویى کند.

انسان از چند راه مى تواند به عیب های خود آگاه شود:

1. از راه مراقبه و محاسبه، که انسان مواظب اعمال و رفتار خود باشد و خود را مورد حسابرسى قرار دهد، به خصوص اگر بتواند خود را با افراد صالح مقایسه کند، چرا که وقتى خود را فاقد فضایل کمالات آنها مى بیند مى تواند به عیب هاى خود پى ببرد.

2. عبرت گرفتن از رفتار افراد نادرست و بداخلاق که باید ادب را از بى ادبان آموخت یعنى آنچه را که آنها انجام مى دهند انسان برخلافش را انجام دهد.

3. معاشرت با دوستان خوب که او را نصیحت کنند و عیب هایش را به او تذکر دهند چرا که امام صادق(علیه السلام) فرموده اند: «أحَبُّ إخوانى إلَىَّ مَن أهْدى إلَىَّ؛ محبوب ترین برادرانم نزد من، کسى است که عیب‌هایم را به من هدیه کند.»(2)

مبادا از این ستّاریّت خداوند سوء استفاده کنیم و خیال کنیم خداوند ما را بخشیده است بلکه شاید این مقدّمه عذاب و مجازات دردناک الهى باشد

امام هفتم (علیه السلام) وقتى اوقات شبانه روز را به چهار قسمت تقسیم مى کند یک ساعتش را معاشرت با برادران قرار مى دهد و مى فرماید: «وَ ساعَةٌ لِمُعاشِرَةِ الإخوانِ وَالثِّقاتِ الَّذینَ یُعَرِّفُونکم عیب هاکم وَ یُخْلِصون، لَکمْ فِى الْباطِنِ؛ ساعتى براى رفت و آمد و معاشرت با برادران مورد اعتمادى که شما را به عیب هایتان آگاه مى سازند و قلباً نسبت به شما خلوص و صفا دارند، اختصاص دهید.»(3)

روایات ما دوست واقعى را کسى مى دانند که تو را از کارهاى زشت باز دارد: «صَدیقُک مَنْ نَهاک». (4)

امام على(علیه السلام) مى فرمایند: «لا تَبْتَهِجَنَّ بِخَطَاءِ غَیْرِک فإنَّک لَنْ تَمْلِک الإصَابَةَ أبَداً ؛ از خطاى دیگران هرگز شادمان مشو، زیرا تو نیز براى همیشه از خطا کردن مصون نیستى».(5)

و همان حضرت فرمودند: «مَنْ عابَ عِیْبَ، وَمَنْ شَتَمَ اُجِیبَ ؛ هر کس عیب جویى کند، عیب جویى شود و هر کس دشنام دهد، پاسخ شنود». (6)

به فرموده امام صادق(علیه السلام): «الأثرارُ یَتْبَعونُ مَساوِىءَ النّاسِ وَیَترکونَ مَحاسِنَهُم کما یَتْبَعُ الذُّبابُ المَواضعَ الفاسِدَة مِن الجَسَدِ وَیَتْرُک الصَّحِیحُ؛ افراد عیب جو همانند مگس هستند که روى ناپاکى ها و آلودگى ها مى نشینند و دنبال کارهاى زشت و عیب های مردم هستند و خوبى هاى آنان را نادیده مى گیرند.»(7)

از خداوند مى خواهیم خودش عیب هاى ما را به ما بنمایاند و توفیق دهد تا درصدد رفع آنها برآییم.