:.شیطان به آسمان مى رود.:
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

گفتیم که شیطان از طایفه جن بود، و قرآن هم این مطلب را با صراحت بیان مى کند و مى فرماید:
و اذا قلنا للملائکة اسجدوا لادم ، فسجدوا الا ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربه ؛
اى رسول ما ((یاد کن وقتى را که به ملائکه گفتیم : بر آدم سجده کنید، همه سجده کردند جز ابلیس ، که او از جن بود، و بدین روى از اطاعت خداى خود سرپیچى نمود و سجده نکرد)).(89)
او مدتى از عمر خود را در میان جن سپرى کرده و با آنان معاشر بوده ، تا وقتى که فتنه و فساد، کشت و کشتار در میان آنان برپا شد.
در این هنگام خداوند اراده کرد که آنان را نابود فرماید: عده اى از ملائکه را فرستاد تا با شمشیرهاى خود با آنها جنگیدند و همه آنها را کشتند. در این میان ، شیطان جان سالم به در برد و از مرگ نجات پیدا کرد و به دست ملائکه اسیر شد. به فرشتگان گفت : من ، از جمله مؤمنان هستم (و در فتنه و فساد شرکت نداشتم .) شما تمام خویشان و هم نوعان مرا کشتید و من تنها ماندم . مرا با خودتان به آسمان ببرید، تا در آن جا با شما باشم و خداى خود را عبادت کنم .
فرشتگان از خداوند جویاى تکلیف شدند. خداوند به آنها اجازه داد که او را به آسمان ببرند. زمانى که به آسمان رسید به گردش در آسمان ها و بررسى پرداخت . در آن میان لوحى را دید که چیزهایى بر آن نوشته شده ؛ مثلا نوشته بود:
((انى لا اضیع عمل عامل منکم .(90) (بلا من عمل و اءراد الدنیا اعطاه الله منها و من عمل و اراد الاخرة بلع الله تعالى مناه ) و من یرد حرث الاخرة نزدله فى حرثه ما نشاء و من یرد حرث الدنیا نؤ ته منها و ماله فى الاخرة من خلاق
((من پاداش هیچ عمل کننده اى را ضایع نمى کنم ؛ بلى ، کسى که کارى کند و اراده دنیا نماید، خدا دنیا را به او مى بخشد و کسى که آخرت را بخواهد، خداوند او را به آرزویش مى رساند. و کسى که پاداش آخرت را بخواهد به او برکت مى دهیم و بر نتیجه اش مى افزاییم و آنها که فقط مال دنیا را مى طلبند، کمى از آن به آنها مى دهیم ، اما در آخرت هیچ نصیبى ندارند)).(91)
پیش خود فکر کرد که آخرت نسیه و دنیا نقد است . تصمیم گرفت دنیا را به وسیله عبادت هاى طولانى به دست آورد. لذا در میان ملائکه آن قدر عبادت کرد تا سرور و رئیس همه فرشتگان شد و طاووس ملائکه نام گرفت ! بر منبرى مى نشست و ملائکه در مقابل او با احترام مى ایستادند. وقتى فهمید با این عبادت ها مى تواند دنیا را جست و جو کند؛ از این رو، آن چه در قلب سیاه خود پنهان داشت آشکار ساخت و ادعا نمود من از آدم برترم و در برابر او به خاک نخواهم افتاد!

:.قاتل شیطان کیست ؟.:
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

در روایات دیگرى وارد شده که : شیطان به مرگ طبیعى از دنیا نمى رود، بلکه او را مى کشند و در آخرالزمان کشته مى شود. حال چه کسى او را مى کشد، اختلاف است . بعضى از روایات مى گویند: امام زمان (عج ) وقتى ظهور کند آن ملعون را مى کشد. امام صادق علیه السلام فرمودند: وقتى قائم ما قیام کند، مى آید در مسجد کوفه شیطان هم مى آید و به زانو در مقابل آن حضرت قرار مى گیرد و مى گوید: واى از این روز سختى که در کمین من است . در این موقع امام زمان (عج ) موهاى جلوى پیشانى او را مى گیرد و آن ملعون را گردن مى زند.(85)
در بعضى از روایات وارد شده که حضرت رسول کشنده شیطان است . امام صادق علیه السلام فرمود: ((شیطان در زمان رجعت روى صخره بیت المقدس به دست حضرت رسول صلى الله علیه و آله کشته و ذبح مى شود)).(86)
نیز عبدالکریم خثعمى مى گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: ((وقتى شیطان گفت : خدایا! مرا مهلت ده تا روز قیامت ، قبول نکرد و در جواب آن ملعون فرمود: تو را مهلت مى دهم تا وقت معلوم علیه السلام . و مراد از آن وقت ، هنگام رجعت امیرالمؤمنین علیه السلام به دنیا است )).
عبدالکریم گوید: از حضرت پرسیدند: آیا براى آن حضرت رجعتى است ؟ فرمود: بلى ، هیچ امامى نیست ، مگر آن که در قوت رجعت آن امام ، مؤمن و کافر اهل زمانش با او برمى گردند. تا مؤمنان را بر کافران غالب و پیروز گردانند.
وقتى امیرالمؤمنین علیه السلام با اصحاب خود رجوع نماید، شیطان هم با لشکرش حاضر شوند و وعده گاه جنگ آنها در زمین ((روحا)) که از زمین فرات و در نزدیکى کوفه است ، مى باشد.
پس این دو لشکر مى جنگند، به طورى که تا آن زمان چنان کشتارى انجام نشده باشد. آن گاه امام صادق علیه السلام فرمود: گویا اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام را مى بینم که به پشت برگشته اند و از شدت و سختى جنگ صد قدم به عقب رفته اند و گویا آنها را نگاه مى کنیم که پاهاى بعضى از آنها در آب فرات رفته است .
در این هنگام ملائکه خشم الهى از پشت آب ها فرو مى آیند و جنگ به حضرت رسول صلى الله علیه و آله واگذار مى شود. آن حضرت در جلوى لشکر و حربه از نور در دست مبارک ایشان است ؛ چون شیطان نگاهش به آن حضرت بیفتد، پشت کرده و بگریزد. یاران او وقتى که فرار او را مى بینند مى گویند: کجا مى روى و حال آن که بر آنها غالبى ، در جواب گوید: من مى بینم آن چه را شما نمى بینید. من از خداوند عالمیان مى ترسم .(87)
در این هنگام ، حضرت رسول صلى الله علیه و آله به او حمله مى کند و ضربتى بین دو کتف او مى زند که به همان ضربه نابود مى شود و لشکرش نیز هلاک خواهند شد. بعد از آن ، خداوند عالمیان پرستش مى شود؛ در حالى که براى او هیچ شریکى در روى زمین باقى نمى ماند و عبادات همه خالصانه است . آن گاه امیرالمؤمنین علیه السلام در زمین چهل و چهار هزار سال پادشاهى مى کند. و عمرها طولانى مى گردد به طورى که از هر انسانى هزار اولاد به وجود مى آید.(88)

:.مهلت شیطان تا چه موقع است.:
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

این که تا چه زمان شیطان زنده خواهد ماند؟ کى میرد؟ به دست چه کسى کشته مى شود؟ روایاتى وارد شده و احتمالاتى داده اند که از این قراراند:
1. مهلت او تا روز قیامت است ؛
این احتمال درست نیست - در این باره به بحث (حاجت خواستن شیطان ) مراجعه شود.
2. تا روز آخر دنیا.
همان روزى که خورشید و ماه و ستارگان تاریک مى شوند و کوه ها مانند پشم زده شده ، روان مى گردند و دریاها مانند آتش خروشان شعله ور مى شوند و تمام جن و انس و ملائکه مى میرند.
3. مهلت او میان نفخه اول و دوم است ؛
نفخه اول وقتى است که اسرافیل در صور مى دمد و همه موجودات جهان یک مرتبه از بین مى روند. نفخه دوم آن وقتى است که اسرافیل در صور مى دمد و همه خلایق دو مرتبه زنده مى شوند. مهلت شیطان در میان این دو نفخه تمام مى شود.(83)
4. تا زمان ظهور حضرت مهدى (عج ) و به دست آن حضرت کشته مى شود. (این مطلب در آینده بیان خواهد شد).
5. تا زمان رجعت ؛
از زمان آمدن حضرت مهدى (عج ) شروع مى شود؛ پیامبر و ائمه معصوم علیه السلام دوباره رجوع مى کنند و به دنیا برمى گردند، آن وقت شیطان مى میرد. و مدت معلومى که قرآن بیان مى کند - همان رجعت است - که عزرائیل جان او را مى گیرد و به زندگیش خاتمه مى دهد.
وارد شده که در زمان رجعت ، خداوند به ((ملک الموت )) مى فرماید: جان ابلیس را قبض کن که عمر او به سر آمده و سختى ، تلخى و مستى جان کندن را که به اولین و آخرین افراد چشاندى به او تنها بچشان . و نیز مى فرماید:
((اى ملک الموت !)) اول وارد دوزخ شو و هفتاد زبانیه با هفتاد زنجیر و هفتاد کاسه از آب لظى (که همان آبهاى جهنمى سوزان است ) با هفتاد هزار از سگ هاى جهنمى را بردار و با سخت ترین شکلى جان او را بگیر.
عزرائیل هم با صورتى که اگر اهل زمین او را با آن صورت ببینند، از ترس و وحشت ، تمام آنان قالب تهى مى کنند و مى میرند، و به همان شکلى که ماءمور است نازل مى شود.
شیطان وقتى او را به آن هیبت مشاهده مى کند به مشرق فرار مى کند، عزرائیل را همان جا مى بیند! به طرف مغرب مى گریزد، او را حاضر مى بیند، به دریا مى رود، باز او را همان جا مشاهده مى کند؛ در این زمان ، ((ملک الموت )) بر او بانگ مى زند که : اى ملعون ! بایست ؛ باز فرار مى کند و مى آید بر سر قبر آدم علیه السلام و مى گوید: اى آدم ! من به واسطه تو رانده شدم و طوق لعنت برگردنم افتاد. عزرائیل به آن سگ هاى جهنمى و ملائکه غلاظ و شداد دستور مى دهد که بر او حمله کنند. سگ ها بر او حمله مى کنند و اطراف او را مى گیرند. ملائکه با گرزهاى آتشین بر مغز او مى کوبند تا جان خبیث و پلید او را بگیرند و به زندگى پر از مکر، فریب و کبر او پایان دهند.(84)

چرا خداوند شیطان را آفرید؟
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
بسیارى مى پرسند: با این که خداوند مى دانست او سرچشمه همه وسوسه ها و گمراهى ها و فریب کارى ها مى شود و همه بدبختى هاى انسان از او خواهد بود، آن هم موجودى هوشیار، زرنگ ، کینه توز، پرفریب و مصمم . چرا او را آفرید؟ اگر خدا انسان را براى تکامل و رسیدن به سعادت ، از طریق بندگى خود آفریده ، وجود شیطان که یک موجود ویران گر و ضد تکامل است چه دلیلى مى تواند داشته باشد؟
در پاسخ مى توان گفت : اولا، خداوند شیطان را از آغاز آفرینش انسان نیافرید، چون خلقت او از اول پاک و بى عیب بود و به همین دلیل سالیان درازى در میان صف فرشتگان مقرب خدا جاى گرفته بود. اگر چه از نظر خلقت و آفرینش جزء آنان نبود، ولى بعدا با سوء استفاده از آزادى ، بنا را بر طغیان و سرکشى گذاشت و رانده درگاه خداوند و فرشتگان گردید و لقب شیطان گرفت .
ثانیا؛ اگر اندکى فکر کنیم خواهیم دانست که وجود شیطان ، این دشمن خطرناک نیز کمکى است به پیشرفت و تکامل انسان ها و براى آن کسانى که ایمان دارند و مى خواهند راه حق را بپیمایند وجود او مضر و زیان آور نیست ، بلکه پیشرفت و تکامل آنان است .
راه دور نرویم همیشه نیروهاى مقاوم در برابر دشمنان سرسخت ، جان مى گیرند و سیر تکاملى خود را مى پیمایند، وجود یک دشمن قوى در مقابل انسان باعث پرورش و ورزیدگى او مى گردد. هم چنین همیشه در میان تضادها بالندگى و رشد معنا پیدا مى کند، هیچ موجودى راه کمال را نمى پوید مگر این که در مقابل دشمن نیرومندى قرار گیرد.
به عبارت دیگر، انسان تا در برابر دشمن نیرومند و با قدرت قرار نگیرد هرگز نیرو و نبوغ خود را بروز نمى دهد و به کار نمى اندازد، همین وجود دشمن مایه جنبش هر چه بیشتر انسان و ترقى او خواهد بود. مثلا فرماندهان و سربازان ورزیده و نیرومند، کسانى هستند که در جنگ هاى بزرگ ، با دشمنان سخت در گیر بوده اند. سیاست مداران با تجربه و پر قدرت ، آنهایى هستند که در بحران هاى سخت سیاسى با دشمنان نیرومند دست و پنجه نرم کرده اند.
قهرمانان بزرگ ، کسانى هستند که با حریفان نام آور و سخت ، زور آزمایى کرده اند؛ بنابراین ، چه جاى تعجب که بندگان بزرگ خدا با مبارزه مستمر و پى گیر در برابر شیطان ، روز به روز قوى تر و نیرومندتر شوند. دانشمندان امروز در مورد فلسفه وجود میکرب هاى مزاحم مى گویند: اگر آنها نبودند، سلول هاى بدن انسان در یک سستى و بى حالى فرو مى رفتند و احتمالا رشد و نمو انسان از 80 سانتى متر تجاوز نمى کرد و همگى به صورت آدم هایى کوتوله بودند و به این ترتیب ، انسانهاى کنونى با مبارزه جسمانى با میکرب هاى مزاحم ، نیرو و نمو بیشترى کسب کرده اند.
هم چنین است روح انسان در مبارزه با شیطان ، گر چه او در برابر اعمال خلاف و زشت خود مسئول است ، ولى وسوسه هاى او براى بندگان خدا و آنهایى که مى خواهند در راه حق قدم بردارند ضرر و زیانى نخواهد داشت ، بلکه به طور غیر مستقیم براى آنها ثمر بخش خواهد بود

چرا خداوند شیطان را آفرید؟
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
بسیارى مى پرسند: با این که خداوند مى دانست او سرچشمه همه وسوسه ها و گمراهى ها و فریب کارى ها مى شود و همه بدبختى هاى انسان از او خواهد بود، آن هم موجودى هوشیار، زرنگ ، کینه توز، پرفریب و مصمم . چرا او را آفرید؟ اگر خدا انسان را براى تکامل و رسیدن به سعادت ، از طریق بندگى خود آفریده ، وجود شیطان که یک موجود ویران گر و ضد تکامل است چه دلیلى مى تواند داشته باشد؟
در پاسخ مى توان گفت : اولا، خداوند شیطان را از آغاز آفرینش انسان نیافرید، چون خلقت او از اول پاک و بى عیب بود و به همین دلیل سالیان درازى در میان صف فرشتگان مقرب خدا جاى گرفته بود. اگر چه از نظر خلقت و آفرینش جزء آنان نبود، ولى بعدا با سوء استفاده از آزادى ، بنا را بر طغیان و سرکشى گذاشت و رانده درگاه خداوند و فرشتگان گردید و لقب شیطان گرفت .
ثانیا؛ اگر اندکى فکر کنیم خواهیم دانست که وجود شیطان ، این دشمن خطرناک نیز کمکى است به پیشرفت و تکامل انسان ها و براى آن کسانى که ایمان دارند و مى خواهند راه حق را بپیمایند وجود او مضر و زیان آور نیست ، بلکه پیشرفت و تکامل آنان است .
راه دور نرویم همیشه نیروهاى مقاوم در برابر دشمنان سرسخت ، جان مى گیرند و سیر تکاملى خود را مى پیمایند، وجود یک دشمن قوى در مقابل انسان باعث پرورش و ورزیدگى او مى گردد. هم چنین همیشه در میان تضادها بالندگى و رشد معنا پیدا مى کند، هیچ موجودى راه کمال را نمى پوید مگر این که در مقابل دشمن نیرومندى قرار گیرد.
به عبارت دیگر، انسان تا در برابر دشمن نیرومند و با قدرت قرار نگیرد هرگز نیرو و نبوغ خود را بروز نمى دهد و به کار نمى اندازد، همین وجود دشمن مایه جنبش هر چه بیشتر انسان و ترقى او خواهد بود. مثلا فرماندهان و سربازان ورزیده و نیرومند، کسانى هستند که در جنگ هاى بزرگ ، با دشمنان سخت در گیر بوده اند. سیاست مداران با تجربه و پر قدرت ، آنهایى هستند که در بحران هاى سخت سیاسى با دشمنان نیرومند دست و پنجه نرم کرده اند.
قهرمانان بزرگ ، کسانى هستند که با حریفان نام آور و سخت ، زور آزمایى کرده اند؛ بنابراین ، چه جاى تعجب که بندگان بزرگ خدا با مبارزه مستمر و پى گیر در برابر شیطان ، روز به روز قوى تر و نیرومندتر شوند. دانشمندان امروز در مورد فلسفه وجود میکرب هاى مزاحم مى گویند: اگر آنها نبودند، سلول هاى بدن انسان در یک سستى و بى حالى فرو مى رفتند و احتمالا رشد و نمو انسان از 80 سانتى متر تجاوز نمى کرد و همگى به صورت آدم هایى کوتوله بودند و به این ترتیب ، انسانهاى کنونى با مبارزه جسمانى با میکرب هاى مزاحم ، نیرو و نمو بیشترى کسب کرده اند.
هم چنین است روح انسان در مبارزه با شیطان ، گر چه او در برابر اعمال خلاف و زشت خود مسئول است ، ولى وسوسه هاى او براى بندگان خدا و آنهایى که مى خواهند در راه حق قدم بردارند ضرر و زیانى نخواهد داشت ، بلکه به طور غیر مستقیم براى آنها ثمر بخش خواهد بود